نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 175
تواضع
حضرت امام صادق علیهالسلام فرمود: هر وقت حضرت امام زینالعابدین
علیهالسلام میخواست با عدهای مسافرت برود سعی میکرد با افرادی مسافرت
کند که او را نشناسند و شرط میکرد تا در همهی کارها مثل هم همکاری و خدمت
کند. در یکی از مسافرتهائی که حضرت سجاد علیهالسلام با گروهی داشت،
در بین راه شخصی آن حضرت را شناخت و به همراهان گفت: آیا او را میشناسید. گفتند: نه، او را نمیشناسیم، مگر او کیست؟! آن
فرد گفت: او حضرت سجاد علیهالسلام، پسر امام حسین علیهالسلام است.
همراهان آمدند و دست و پای آقا را بوسه زدند و گفتند: ای پسر رسول خدا صلی
الله علیه و اله و سلم نزدیک بود با این عملتان ما را جهنمی کنید و در آتش
بسوزانید. اگر جسارتی به شما میکردیم،تا آخر عمر بدبخت و بیچاره میشدیم.
ای آقای ما! چرا این گونه با ما رفتار میکنید و به طور ناشناس مسافرت
میکنید. حضرت فرمود: من یک وقتی با گروهی که مرا میشناختند مسافرت کردم و
آنها به خاطر رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم بیش از حد به من کمک و
خدمت کردند، تصمیم گرفتم که دیگر با آشنا جایی مسافرت نکنم و الان هم
ترسیدم که مرا بشناسید و مثل آنها رفتار کنید و من هم نتوانم در کارها با
شما مشارکت و کمک کنم. و به خاطر همین خود را معرفی نکردم. [1] . ای ماه منیر هفت طارم در چرخ وجود مهر چارم نور ششم از چهارده نور روشن ز رخت جهان دیجور در دیدهی شرع نور عینی پروردهی دامن حسینی شبل علی و علیست نامت هم سنگ کلام حق کلامت ای خون خدای در وجودت اخلاص تو ظاهر از سجودت خلقت، به طفیل آبرویت محراب،بهشت آرزویت [2] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) وسایل الشیعه 11 / 43. (2) گلهای اشک 141. منبع:
داستانهایی از اخلاق و رفتار امام سجاد زینالعابدین؛ علی میرخلفزاده؛
محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم چاپ اول تابستان 1383.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 175