نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 165
پرتوی از علم غیب و قدرت تکوینی
«ابیالصباح کنانی» میگوید: از امام باقر علیهالسلام شنیدم که
میفرمود: «ابوخالد کابلی» برههای از زمان را خدمتگزار حضرت علی بن الحسین
علیهالسلام بود. سپس روزی از شدت اشتیاق خود نسبت به زیارت مادرش به حضرت
شکایتی برد و از ایشان اذن خواست که از خدمت حضرت مرخص شده و به دیدار
مادر برود. حضرت به او فرمود: «ای کنکر» فردا مردی از شام بر ما وارد
میشود که دارای منزلت و مال و آبروست. او دختری دارد که جن زده شده [1] و
به دنبال معالج و طبیبی میگردد که او را معالجه کند و حاضر است مال خود را
برای آن صرف کند. پس هر گاه آمد تو اولین فرد از مردم باش که به نزد او
میروی، بعد به او بگو، من دخترت را به ده هزار درهم معالجه میکنم، او نیز
به قول تو اطمینان نموده و همین مقدار پول را به تو بذل خواهد نمود.» چون
فردا شد مرد شامی وارد شده و دخترش نیز همراه او بود و به دنبال معالج
میگشت. «ابوخالد» به او گفت، من او را معالجه میکنم و هزینه آن ده هزار
درهم است. اگر شما به این وفا کنید من نیز تعهد میکنم که این مرض هرگز به
او برگشت ننماید. پدر آن دختر تعهد نمود. علی بن الحسین علیهالسلام به
«ابوخالد» فرمود که او به تو نیرنگ خواهد کرد. «ابوخالد» گفت من به او
تعهد کردم. حضرت فرمود، برو و گوش چپ آن خانم را بگیر و بگو: «ای خبیث علی
بن الحسین علیهالسلام به تو میگوید، از این خانم خارج شو و دیگر برنگرد.»
«ابوخالد» نیز همچنانکه حضرت فرموده بود عمل کرد و آن جن خارج شد و دختر از دیوانگی نجات یافت. بعد
«ابوخالد» از آن مرد شامی پول را طلب نمود ولی او از پرداخت آن سرباز زد.
«ابوخالد» به خدمت حضرت علی بن الحسین علیهالسلام برگشت و حضرت به او
فرمود، مگر به تو نگفتم که او با تو حیله خواهد نمود؟ اما به زودی آن مرض
به دختر برگشته پس مجدد به سراغ تو خواهد آمد. در این هنگام به او بگو، مرض
به دختر برگشت چون تو به آنچه ضمانت نموده و تعهد کردی وفا نکردی. حال اگر
ده هزار درهم به علی بن الحسین علیهالسلام تحویل میدهی من به گونهای او
را معالجه خواهم نمود که دیگر به او برنگردد. آن مرد این مبلغ را در دستان
حضرت گذاشت و «ابوخالد» به نزد آن دختر رفته و گوش چپ او را گرفت و گفت،
ای خبیث علی بن الحسین علیهالسلام به تو میگوید از این دختر خارج شو و
دیگر هرگز مگر از راه خیر به او متعرض نشو. و اگر برگردی تو را به آتش
برافروخته خدائی، که به قلبها طلوع میکند، خواهم سوزانید. (فانک ان عدت
احرقتک بنار الله الموقده التی تطلع علی الافئده) او خارج شد و دختر از
جنون افاقه یافت و دیگر هم به آن مبتلی نشد. در این حال «ابوخالد» مال را
از حضرت تحویل گرفت و حضرت به او اذن فرمود که به سوی مادرش رهسپار شده تا
او را زیارت کند. او نیز حرکت کرد و با آن مال هزینه سفر خود را تأمین نمود
تا به مادرش وارد شد و او را دیدار کرد.» [2] . منبع: اسوه کامل؛ محمد محسن دعایی؛ اطلاعات چاپ اول 1380.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 165