نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 110
باز کردن اعجاز انگیز غل و زنجیرها
زهری میگوید: عبدالملک بن مروان ملعون دستور داد که امام زینالعابدین
علیهالسلام را در غل و زنجیر کنند و به شام ببرند و جماعت بسیاری را بر آن
حضرت موکل کرده بود.. من رفتم و سعی بسیار کردم و از ایشان اجازه
گرفتم که آن حضرت را ببینم، دیدم که آن جناب را به زنجیرها بستهاند و غل
در گردن ایشان گذاشتهاند. از مشاهدهی آن حال گریستم و گفتم: «کاش من به
جای تو میبودم و تو سالم میبودی.» حضرت فرمود: «تو گمان میبری که اینها
بر من سنگینی میکند، اگر بخواهم میتوانم اینها را از خود رفع کنم ولیکن
میخواهم که باشد و عذاب الهی را به خاطر من بیاید.» سپس دست و پاهای خود
را از زنجیر بیرون آورد و فرمود: «اگر بخواهم میتوانم چنین بکنم.» سپس دست
و پاهای خود را باز داخل در زنجیرها کرد و فرمود: «دو منزل بیشتر با ایشان
نخواهم رفت.» بعد از چهار روز دیدم که موکلان آن حضرت برگشتهاند و در
مدینه به دنبال ایشان میگردند. من رفتم و حقیقت حال را از ایشان سؤال
کردم، گفتند: «کار این مرد بسیار غریب است، ما در تمام شب بیدار بودیم و از
او حراست مینمودیم، چون صبح شد در محل او نظر کردیم ولی به غیر از غل و
زنجیر چیزی ندیدیم.» من بعد از آن رفتم به نزد عبدالملک و او از من حال آن
حضرت را سؤال کرد و من این واقعه را برای او نقل کردم، عبدالملک گفت: « در
همان روزی که پاسبانان او را نیافته بودند، وی نزد من آمد و گفت: مرا با تو
چکار است؟» پس از آن حضرت، ترسی بر من مستولی شد که نتوانستم نسبت به
او بدی بنمایم، پس گفتم: اگر میخواهی نزد من باش تا ترا گرامی بدارم،
ایشان گفت: نمیخواهم، و سپس بیرون رفت و من دیگر او را ندیدم.» من گفتم:
«علی بن الحسین چنان نیست که تو گمان کردهای و ارادهای در خاطر ندارد و
پیوسته مشغول عبادت پروردگار خود است. عبدالملک گفت: «کار او، کار نیکوئی
است، خوشا به حال او و خوشا به کار او.» [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) مناقب ابن شهر آشوب. منبع: عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام سجاد؛ تهیه و تنظیم واحد تحقیقاتی گل نرگس؛ شاکر؛ چاپ اول 1386 .
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 110