نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1022
یاوری ستمگر
یکی از نزدیکان امام سجاد علیهالسلام عرض کرد: یابن رسول الله! من شغل و
کار ندارم. با حاکم در خصوص من صحبت کنید، شاید مرا داخل دیوان سلطان
بکند. حضرت فرمود: من این کار را نخواهم کرد. چون از حضرت این جمله را
شنیدم، منزل خود آمدم. فردای آن روز، زود از خواب بیدار شدم، به حضور امام
چهارم آمدم و عرض کردم: فدایت شوم، من فکر کردم که شما میترسید من داخل
دیوان سلطان بشوم مبادا ظلم و جور نمایم و خدای ناکرده مال مردم را به
عنوان رشوه بگیرم و بخورم، من متعهد میشوم و قسم میخورم بر اینکه ظلم و
تعدی نکنم و با عدالت رفتار نمایم. امام سجاد علیهالسلام سر به سوی آسمان
بلند کرد و فرمود: به آسمان رفتن آسانتر است بر تو از اینکه داخل به
عمل سلطان جائر شوی و جزء کارمندان سلاطین ظلم و جور باشی و در آنجا با
عدالت کار کنی و به کسی ظلم و جور و تعدی ننمایی. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) تحفة الواعظین، ج 1، ص 194. منبع: پنجاه و هفت درس زندگی از سیره عملی حضرت امام سجاد؛ گردآوری و انتخاب حمیدرضا کفاش؛ عابد؛ چاپ اول بهار 1381 .
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1022