نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 92
به سجده افتادن در مقابل امام کاظم
میگویند: هارونالرشید هر کسی را که به قتل امام کاظم علیهالسلام مکلف
میساخت، آن شخص جرأت آن کار را نداشت. تا آنکه به عمال خود که در نواحی
ملک فرنگ بودند، نوشت که: «جمعی را برای من بفرستید که خدا و رسول صلی الله
علیه و اله و سلم را نشناسند، آنها را برای کاری میخواهم که مرا کمک
کنند.» پس آنها پنجاه نفر را برای او فرستادند، چون نزد آن ملعون
آمدند، از ایشان پرسید: «خدای شما و پیغمبر شما کیست؟» گفتند: «ما خدا و
پیغمبری نمیشناسیم.» پس ایشان را فرستاد به خانهای که امام کاظم
علیهالسلام در آنجا بود و به آنها دستور داد که آن حضرت را به قتل
برسانند. آن ملعون نیز روزنه خانه نگاه میکرد که چگونه امام علیهالسلام
را خواهند کشت. چون آنها داخل شدند و نظرشان بر امام کاظم علیهالسلام
افتاد، سلاحهای آنها از دستانشان افتاد و بندهای بدنشان شروع به لرزیدن
کرد. بعد در مقابل حضرت به سجده افتادند و شروع به گریه نمودند. امام کاظم
علیهالسلام نیز دست بر ایشان میکشید و به زبان ایشان با آنها سخن میگفت.
چون هارونالرشید آن حالت را مشاهده کرد، ترسید که فتنهای بر پا شود، پس
به وزیر خود گفت: «زود آنها را بیرون کن.» وقتی که آنها خواستند از محضر
امام کاظم علیهالسلام خارج شوند، پشت به جانب آن حضرت نکردند و از برای
تعظیم آن جناب عقب عقب آمدند تا از خانه بیرون رفتند و نزد هارون نیامدند.
سپس بر اسبان خود سوار شدند و بیآنکه اجازهای از کسی بطلبند بسوی بلاد
خود حرکت کردند. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) بحارالانوار 48. منبع: حدیث اهلبیت: عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام کاظم؛ واحد تحقیقاتی گل نرگس، شاکر چاپ اول 1386.
نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 92