responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 445

نشان دادن معجزات به شیعیان نیشابور

می‌گویند: شیعیان نیشابور جمع شدند و از بین همه مردم، محمد بن علی نیشابوری را انتخاب کردند پس سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و دو هزار پارچه جامه به او دادند که آنها برای امام موسی علیه‌السلام ببرد. زن مؤمنه‌ای که شطیطه نام داشت یک درهم و پاره‌ای از پارچه‌ای را که بدست خود، آن را رشته بود و چهار درهم ارزش داشت، را آورد و گفت: «من می‌فرستم اگر چه کم است، لکن از فرستادن حق امام علیه‌السلام اگر چه کم باشد نباید حیا کرد.» سپس آن جماعت جزوه‌ای را آوردند که در آن سؤالاتی بود و مشتمل بود بر هفتاد ورق، در هر ورقی یک سؤال نوشته بودند و ما بقی ورق را سفید گذاشته بودند که جواب آن را در زیرش نوشته شود، هر ورقی را روی هم گذاشته بودند و مثل کمربند سه بند بر آن چسبانده بودند و بر هر بندی مهری زده بودند که کسی آن را باز نکند. و به محمد بن علی نیشابوری گفتند: «این جزوه را هنگام شب به امام علیه‌السلام بده و فردای آن شب آن را بگیر، پس هر گاه دیدی مهرها صحیح است مهر را از آنها بشکن و ملاحظه کن ببین هر گاه جواب مسائل را بدون شکستن مهرها داده است پس او امامی است، مستحق مالها، پس آن مالها را به اوبده و الا اموال ما را به خودمان برگردان.» سپس آن شخص به مدینه مشرف شد و نزد عبدالله افطح رفت. پس او را امتحان کرد و فهمید که وی امام نیست. پس بیرون آمد و می‌گفت: «پروردگارا! مرا به راه راست هدایت کن.» محمد بن علی نیشابوری می‌گوید: در این بین که ایستاده بودم ناگاه پسری را دیدم که می‌گوید: «اجابت کن آن کسی را که می‌خواهی.»
پس مرا به خانه حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام برد، چون آن حضرت مرا دید فرمود: «ای ابوجعفر! چه زود نا امید می‌شوی و برای چه بسوی یهود و نصاری آهنگ می‌کنی؟! بسوی من بیا! من حجت و ولی خدا هستم!» آنگاه فرمود: «من به تمام مسائلی که در جزوه است جواب دادم. پس آن را بیاور و درهم شطیطه که وزنش، یک درهم و دو دانق است را نیز بیاور! آن، در کیسه‌ای قرار دارد که چهارصد درهم در آن می‌باشد و همچنین آن تکه پارچه او - که در پشتواره جامه ی دو برادری که از اهل بلخ هستند قرار دارد - را نیز بیاور.» از فرمایشات آن حضرت عقلم پرید. پس آنچه که امر فرموده بود را آوردم و در مقابل آن حضرت گذاشتم. پس درهم و پارچه شطیطه را برداشت و رو کرد به من و فرمود: «ای ابوجعفر! به شطیطه سلام مرا برسان و به او این همیان پول (حاوی چهل درهم) را بده.» سپس فرمود: «به او بگو: برای تو شقه‌ای از کفنهای خودم را که پنبه‌اش از قریه خودمان - قریه صیدا، قریه فاطمه زهرا علیهاالسلام - است و خواهرم حلیمه، دختر حضرت صادق علیه‌السلام آن را رشته است هدیه فرستادم، و همچنین به شطیطه بگو که تو تا نوزده روز بعد از رسیدن ابوجعفر و وصول شقه و درهم ها زنده خواهی بود، پس شانزده درهم از آن همیان را خرج خودت بنما و بیست و چهار درهم آن را برای صدقه خودت و آنچه برایت لازم می‌شود قرار بده، و من بر تو نماز خواهم خواند.» آنگاه فرمود: «ای ابوجعفر! مرا کتمان کن، زیرا که این علم تو را بهتر نگاه می‌دارد.» سپس فرمود: «این مالها را به صاحبانش برگردان و این مهرها را که بر جزوه زده شده است را باز کن و ببین که آیا جواب مسائل را داده‌ام یا نه؟» من به مهرها نگاه کردم و دیدم صحیح و دست نخورده است، پس یکی از مهرهای وسطی را باز کردم و دیدم که جواب سؤال نوشته شده است. در آن نوشته شده بود: «چه می‌فرماید عالم در این مسئله که مردی گفت: من نذر کردم که هر بنده‌ای که از قدیم در ملک من بوده است را در راه خدا آزاد کنم، حال در ملک او جماعتی از بنده‌ها هستند یعنی کدام یک از آنها باید آزاد شوند؟» حضرت به خط شریف خود نوشته بود: جواب، باید آزاد شود هر مملوکی که پیش از شش ماه در ملک او بوده، و دلیل بر صحت آن، قول خدای تعالی است: «والقمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم.» [1] «یعنی: و برای ماه منزلگاهایی قرار دادیم (وهنگامی که این منازل را طی کرد) سرانجام بصورت شاخه کهنه قوسی شکل و زرد رنگ خرما، در می آید.» مراد آنکه حق تعالی در این آیه شریفه، ماه را بعد از سیر در منازل خود به چوب خوشه خرمای کهنه تشبیه فرموده و از او تعبیر به قدیم نموده است، و چون چوب خوشه خرما در مدت شش ماه بصورت هلالی در می‌آید، پس قدیم آن است که شش ماه بر او بگذرد، و تازه، که خلاف قدیم است بنده‌ای است که شش ماه در ملک او نبوده باشد.» سپس مهری دیگر را باز کردم، دیدم نوشته بود: «چه می‌فرماید عالم در این مسئله که مردی گفت: به خدا قسم مال کثیری را صدقه خواهم داد؛ حال باید چه مقدار صدقه بدهد؟»
حضرت در زیر سؤال، به خط شریف خود نوشته بود: «جواب، هر گاه آن شخص که سوگند خورده مالش گوسفند باشد، باید هشتاد و چهار گوسفند صدقه بدهد و اگر مالش شتر است باید هشتاد و چهار شتر صدقه بدهد و اگر مالش درهم است باید هشتاد چهار درهم صدقه بدهد، و دلیل بر این، قول خدای تعالی است: «و لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة» [2] «یعنی: به تحقیق که خداوند شما را در جاها و موطنهای بسیاری یاری کرد.»
پس موطن‌های پیغمبر صلی الله علیه واله و سلم را پیش از نزول این آیه شمردیم و دیدیم که هشتاد وچهار موطن بوده است که حق تعالی آن موطنها را به کثیر وصف فرموده است.» سپس مهر بعدی را شکستم، و جواب را مشاهده کردم.» پس محمد بن علی نیشابوری به خراسان برگشت و دید اشخاصی را که امام کاظم علیه‌السلام اموالشان را قبول نفرمود و برگرداند همه فطحی مذهب شده‌اند ولی شطیطه بر مذهب حق باقی است، پس سلام حضرت را به او رساند و همیان و شقه کفن که حضرت برای او فرستاده بود را به او رساند. شطیطه نوزده روز زنده بود چنانکه امام کاظم علیه‌السلام فرموده بود، و چون وفات یافت آن حضرت در حالی که سوار بر شتری بود برای تجهیز او آمد، و وقتی کارش تمام شد سوار بر شتر خود شده و بطرف بیابان برگشت. [3] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) سوره ی یس آیه 39.
(2) سوره توبه آیه 25.
(3) منتهی الآمال.
منبع: حدیث اهل‌بیت: عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام کاظم؛ واحد تحقیقاتی گل نرگس، شاکر چاپ اول 1386.

نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 445
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست