responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 38

اخلاق نیک امام کاظم

در مدینه شخصی از نوادگان عمر بن خطاب با امام صادق علیه‌السلام دشمنی می‌کرد و به طور مکرر با کمال گستاخی از آن حضرت و خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام بدگویی می‌نمود. چند نفر از یاران امام کاظم علیه‌السلام به آن حضرت عرض کردند: « ای آقای ما! اجازه بده تا این نامرد تبهکار را سر به نیست کنیم و از شرش آسوده گردیم. » امام کاظم علیه‌السلام آنها را به شدت از این کار بر حذر داشت و فرمود: « او اکنون کجاست؟ »
گفتند: « در مزرعه خود مشغول کشاورزی است » امام علیه‌السلام بر مرکب خود سوار شد و به سراغ او رفت. وقتی که به مزرعه او رسید، مرد گستاخ با ناراحتی فریاد زد: « آهای! کشت و کار ما را پامال نکن! » حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام همچنان به طرف او حرکت کرد. وقتی به او رسید فرمود: « خسته نباشی! » سپس با چهره‌ای خندان احوال او را پرسید و فرمود: « تا کنون چه قدر برای آبادانی مزرعه‌ات خرج کرده‌ای؟ »
- صد دینار
- امید داری چه قدر محصول برداری؟
- نمی‌دانم. من که علم غیب ندارم!
- من می‌گویم، ولی ابتدا تو بگو چه قدر امید داری که برداشت کنی؟
- امیدوارم 200 دینار برداشت کنم. امام کاظم علیه‌السلام کیسه‌ای که محتوی 300 دینار طلا بود به او داد و فرمود: « این را بگیر! خداوند آنچه را که امید برداشت از این مزرعه داری را نیز به تو بدهد! » مرد گستاخ در برابر حسن اخلاق امام کاظم علیه‌السلام گیج و مبهوت شده بود، چنان تحت تأثیر قرار گرفت که همان لحظه به عذرخواهی از امام علیه‌السلام پرداخت و اظهار ندامت و شرمندگی نمود و ملتمسانه از حضرت خواست تا او را به خاطر جسارت‌هایش ببخشد. امام کاظم علیه‌السلام در حالی که با لبخند شیرین خود نشان می‌داد که او را بخشیده است از آنجا گذشت.
چند روزی نگذشت که اصحاب امام کاظم علیه‌السلام دیدند، آن مرد عمری در مسجد به محضر امام علیه‌السلام آمد و با کمال خوش‌رویی و ادب به امام علیه‌السلام نگریست و گفت: « ألله اعلم حیث یجعل رسالته » [1] .
« خداوند آگاهتر است که رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد (و چه شخصی را امام و رهبر قرار دهد). » اصحاب امام علیه‌السلام با تعجب دیدند که برخورد مردی که تا دیروز به امام و خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام گستاخی و بی‌ادبی می‌کرد، به کلی عوض شده است. مرد کشاورز بار دیگر امام علیه‌السلام را ستود و سؤالاتی مطرح کرد و پس از شنیدن پاسخ‌های امام علیه‌السلام رفت. امام کاظم علیه‌السلام هنگام بازگشت به خانه، به اصحاب خویش فرمود: « این همان شخصی بود که شما از من اجازه می‌خواستید تا او را بکشید. اینک از شما می‌پرسم کدام یک از این دو راه بهتر بود؟ آنچه شما می‌خواستید یا آنچه من انجام دادم؟ من با دادن مبلغی پول کارش را سامان دادم و روان و جان بیمارش را اصلاح نمودم » [2] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) سوره انعام، آیه 124.
(2) سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 2، ص 7. مرحوم طبرسی، اعلام الوری؛ ج 2، ص 296.
منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام موسی بن جعفر؛ سید علی حسینی قمی، نبوغ چاپ دوم 1382.

نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 38
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست