نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 359
قبولی اعمال در رضایت ساربان
بسیاری از مورخین و محدثین حکایت کرده اند: روزی یکی از مؤمنین به
نام ابراهیم جمال خواست نزد وزیر هارون الرشید - یعنی؛ علی بن یقطین -
برود؛ و لیکن علی بن یقطین از پذیرش و ملاقات با ابراهیم امتناع ورزید. پس از آن، ایام ذی الحجه فرا رسید و علی بن یقطین جهت انجام مناسک حج، عازم مدینه منوره و مکه معظمه گردید. هنگامی
که به مدینه رسید، خواست به زیارت و ملاقات حضرت ابوالحسن، امام موسی کاظم
علیهالسلام شرفیاب شود، همین که جلوی منزل حضرت رسید و اجازه ورود خواست،
امام علیهالسلام از پذیرش و ملاقات با او امتناع ورزید. روز دوم نیز علی
بن یقطین آمد و اجازه ورود خواست؛ ولی حضرت باز هم نپذیرفت. پس به غلام
حضرت گفت: به مولایم بگو که من از علاقه مندان مخلص شما هستم و این همه راه
را برای زیارت شما آمده ام، گناه و خلاف من چیست، که مرا نمیپذیری؟
هنگامی که غلام، گفته علی بن یقطین را برای امام کاظم علیهالسلام بازگو
کرد، آن حضرت برایش چنین پیغام فرستاد: چون ملاقات با ابراهیم جمال - شتر
چران - را نپذیرفتی، و تو دل او را شکستی و ناامیدش کردی و او از تو آزرده
خاطر بازگشت. و باید بدانی که خداوند هم اعمال تو را مقبول درگاهش قرار
نخواهد داد؛ مگر آن که ابراهیم جمال از تو راضی و خوشنود گردد. علی بن
یقطین به غلام گفت: به مولایم بگو: در این موقعیت چگونه ابراهیم را پیدا
کنم؟ من در شهر مدینه هستم و او در شهر کوفه میباشد. و حضرت فرمود: هنگامی
که شب فرا رسید، بدون آن که کسی مطلع شود، تنها به قبرستان بقیع برو، آن
جا شتری آماده است، سوار آن شو و به کوفه برو. علی بن یقطین طبق فرمان
حضرت، شبانه وارد قبرستان بقیع شد و سوار بر شتر گردید و عازم کوفه شد؛ و
در یک لحظه با طی الأرض به شهر کوفه رسید و خود را جلوی درب منزل ابراهیم
جمال دید، پس درب منزل را کوبید و گفت، من علی بن یقطین هستم. ابراهیم
جمال از درون خانه گفت: علی بن یقطین را با من چه کار است؟ و برای چه این
جا آمده است؟! علی بن یقطین پاسخ داد: موضوع بسیار مهم است، و آن قدر اصرار
ورزید تا آن که ابراهیم آمد و درب منزل را گشود و علی وارد منزل شد. همین
که علی بن یقطین وارد منزل ابراهیم گشت، اظهار داشت: امام و مولایم، حضرت
موسی بن جعفر علیهماالسلام از ملاقات با من خودداری نمود؛ مگر آن که تو از
من راضی شوی و مرا مورد عفو و بخشش خود قرار بدهی. ابراهیم ساربان گفت:
خداوند از تو راضی باشد، علی پاسخ داد: رضایت خداوند نیز در خوشنودی تو
است، و سپس افزود: اگر تو از من ناراحت نیستی و میخواهی خوشحال برگردم،
باید پای خود را بر صورت من بگذاری. و با اصرار فراوان ابراهیم تقاضای او
را پذیرفت؛ و آن گاه علی روی زمین خوابید و ابراهیم پای خود را روی صورت او
گذاشت؛ سپس جانب دیگر صورتش بر خاک نهاد و گفت: طرف دیگر صورتم را نیز
پایمال کن. و چون ابراهیم پای خود را بر صورت علی بن یقطین نهاد، علی به
طور مکرر میگفت: خدایا، تو شاهد و گواه باش. پس از آن، از حضور ابراهیم
خداحافظی نمود و چون به مدینه رسید و جلوی منزل امام موسی کاظم علیهالسلام
آمد، حضرت او را پذیرفت و به درون منزل راه یافت [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) الثاقب فی المناقب: ص 458، ح 386، عیون المعجزات: ص 103،س 20، بحار الأنوار: ج 48، ص 85، ح 105. منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام موسی کاظم؛ عبدالله صالحی؛ مهدی یار.
نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 359