responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 236

راهنمائی شخصیتی مسافر و آگاه

مورخین شیعه و سنی در کتاب‌های خود حکایت کرده اند:
شقیق بلخی در سال 149 به قصد حج خانه خدا، عازم مکه معظمه گردید، هنگامی که به قادسیه رسید جوانی را دید که تنها و بدون همراه به سوی مکه رهسپار است؛ ولی او را نشناخت. شقیق گوید: با خود گفتم: این جوان از طایفه صوفیه است، که از مردم کناره گیری کرده تا او را نشناسند، من وظیفه خود می‌دانم که او را هدایت و راهنمائی کنم.
همین که نزدیک آن جوان رفتم، بدون این که با او سخنی گفته باشم، مرا مورد خطاب قرار داد و اظهار نمود: ای شقیق! خداوند در قرآن فرموده است: (اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم) [1] . یعنی: از گمان بد نسبت به یکدیگر دوری نمائید، که بعضی از گمان ها، گناه محسوب می‌شود. و سپس از چشم من ناپدید شد و دیگر او را ندیدم تا آن که به محل قاصبه رسیدم؛ و دوباره چشمم بر آن جوان افتاد، در حالی که مشغول نماز بود؛ و مشاهده کردم که تمام اعضاء بدنش از خوف الهی می‌لرزید و قطرات اشک از چشمانش سرازیر بود.
نزد او رفتم تا از افکار خود عذر خواهی کنم، چون نمازش پایان یافت و قبل از آن که من حرفی بزنم، این آیه شریفه قرآن را تلاوت نمود:(و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی) [2] . یعنی: همانا من آمرزنده ام آن کسانی را که واقعاً پشیمان شده و توبه کرده باشند و کردار ناپسندشان را با اعمال نیک جبران نمایند. بعد از آن، حضرت برخاست و به راه خود ادامه داد و رفت، تا آن که بار دیگر در محلی به نام زماله، او را کنار چاهی دیدم که می‌خواست با طناب و دلو آب بکشد؛ ولی دلو داخل چاه افتاد.
پس دست دعا به سوی آسمان بلند نمود، ناگاه دیدم آب چاه بالا آمد تا جائی که با دست آب برداشت و وضوء گرفت و چهار رکعت نماز به جای آورد؛ و سپس مشتی از ریگ‌های کنار چاه را برداشت و درون چاه ریخت و قدری از آن آب آشامید.
جلو رفتم و گفتم: قدری از آنچه خداوند به شما روزی داده است به من هم عنایت فرما؟
اظهار داشت: ای شقیق! نعمت‌های خداوند متعال در تمام حالات در اختیار ما بوده و خواهد بود، سعی کن همیشه نسبت به پروردگارت خوش بین و با معرفت باشی. شقیق بلخی افزود: بعد از آن، مقداری از آن‌ها را به من عطا نمود؛ و چون تناول کردم همچون آرد و شکر بسیار لذیذ و گوارا بود که تاکنون به آن گوارائی و خوشبوئی ندیده بودم و تا مدتی احساس گرسنگی و تشنگی نکردم. بعد از آن، دیگر آن شخصیت عظیم القدر را ندیدم تا به مکه مکرمه رسیدم و او را در جمع عده ای از دوستان و اصحابش مشاهده کردم، پس نزد بعضی از اشخاص که احتمالاً از دوستان او بود، رفتم و پرسیدم که این جوان کیست؟ پاسخ داد: ابوابراهیم، عالم آل محمد صلوات الله علیهم است. گفتم: ابوابراهیم چه کسی است؟ جواب داد: او حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام می‌باشد [3] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) سوره حجرات: آیه 12.
(2) سوره طه: آیه 82.
(3) دلائل الامامة: ص 317، ح 263، مدینة المعاجز: ج 6، ص 194، ح 1936، کشف الغمة: ج 2، ص 213، فصول المهمة ابن صباغ مالکی: ص 233.
منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام موسی کاظم؛ عبدالله صالحی؛ مهدی یار.

نام کتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 236
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست