نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 69
اسما و صفات الهی
ابوهاشم جعفری گوید : نزد آن حضرت بودم که مردی از ایشان پرسید : خداوند
در کتابش برای خود نامها و صفتهایی را ذکر کرده، نامها و صفتهای خداوند
خود او هستند. امام فرمود : این سخن تو دو چهره دارد : اگر بگویی :
آنها همان خدا هستند، یعنی در خداوند کثرت جای داشته و او مرکب است، این
معنی در خدا متصور نیست و خدا برتر از این معانی است، و اگر مرادت آن است
که : این صفات و نامها همواره با خدا بوده است، همواره بودن دو معنا دارد :
اگر بگویی : این صفات جاودانه در علم و دانش خداوند بوده و او شایستهی
آنهاست این حرف درست است، اگر بگویی : تصور این صفات و حروف کلماتش نزد او
بوده، پس خداوند برتر است از اینکه چیزی با او بوده باشد، بلکه خداوند بوده
در حالیکه مخلوقی با او نبود، آنگاه اسماء و صفات را به عنوان وسیلهی یاد
کردن او خلق کرده، و خدا بود و نام و یادی نبود و آنچه یاد میشود همان
خداوند جاودانهای است که همواره بوده است. و اسماء و صفات الهی مخلوق
اویند، و معانی آنها و مقصود آنها خدایی است که اختلاف و همبستگی در او جای
ندارد، چرا که اختلاف و همبستگی در اموری صدق میکند که مرکب و دارای
اجزاء باشد، از این رو نمیتوان گفت : خداوند همبستگی پیدا کرده است، و نه
اینکه خدا کم و زیاد است، و لکن خداوند در ذاتش قدیم و ازلی است، و هر چیزی
که بیش از یکی باشد مرکب است و خداوند یگانهای که ترکیب در او نیست، و
توهم کمی و زیادی در او جای ندارد و هر مرکبی از توهم شدهای به کمی و
زیادی مخلوق اوست، و راهنمائی است بر آنکه خالق و آفریدگاری دارد. پس
در این سخنت : خداوند قادر است، و در حقیقت خبر میدهی که هیچ چیز او را
ناتوان نمیکند، و با این کلمه عجز را از خدا دور ساخته و عجز را در ماوراء
او قرار دادی، و همچنین در این سخنت : خداوند داناست، با این سخن جهل را
از او زدودی، و جهل را غیر او دانستی، و هرگاه خداوند اشیاء را فانی ساخت
صورت و حروف و کلمات را نیز فانی ساخته است، و همواره و جاودانه و دانا
بوده است. آن مرد گفت : پس چگونه پروردگارمان را شنوا نامیدیم؟ فرمود :
زیرا هرچه را گوشها مییابند از دید او مخفی نمیباشد، او را به گوشی که
در سر قرار دارد توصیف نمیکنیم، و همچنین خداوند را بینا مینامیم زیرا
آنچه دیدگان درک میکنند از دید او مخفی و پنهان نمیباشد، رنگ باشد یا
شخصی یا غیر اینها، و او را به دیدگان که در سر قرار داشته و میبیند توصیف
نکردهایم. و همچنین او را دقیق و باریکبین نامیدیم، چرا که به اشیاء
کوچک همچون پشه و پنهانتر از آن و مولکولهای بدنشان آگاه است، و نیز به
غریزه و شهوات آنان برای تولید نسل و توجه به آن، و جایگزینی گروهی از آنان
در جایگاه دیگران، و انتقال غذا و آب به فرزندانشان در کوهها و بیابانها و
دشتها و بیشهها آگاه است، از این رو دانستیم آفریدگار آن باریکبین است و
چگونگی ندارد، و چگونگی داشتن برای آفریده شدهای است که آن گونه خلق کرده
است. و همچنین پروردگارمان را نیرومند و توانا مینامیم، منظور قدرت
جسمانی که از مخلوقها دیدهایم نمیباشد، و اگر نیروی او توانائی گرفتن که
در مخلوقین است باشد تشبیه در خداوند صورت گرفته و احتمال زیاد از مخلوقین
در او میرود و آنچه احتمال زیاد دارد ناقص باشد، و آنچه ناقص باشد قدیم و
ازلی نیست و هرچه قدیم نباشد عاجز و ناتوان است. پس پروردگار بزرگ ما
شبیه نداشته و ضد و همانندی ندارد و کیفیتی برای او نبوده و نهایتی ندارد و
دیدگانی بر او واقع نمیگردد، و بر قلوب حرام است که او را به چیزی شبیه
کنند، و بر اوهام که او را محدود سازند، و بر جانها که او را تکون و وجود
بخشند، برتر و بزرگوارتر از آن است که دارای وسایل مخلوقاتش بوده و نامهای
آفریدههایش بر او صدق نماید و از همهی این امور بسیار والاتر است. کلامه فی أسماء الله تعالی و صفاته روی
ابوهاشم الجعفری قال : کنت عند ابیجعفر الثانی علیهالسلام فساله رجل
فقال : اخبرنی عن الرب تبارک و تعالی له اسماء و صفات فی کتابه؟ و اسماؤه
هی هو؟ فقال ابوجعفر علیهالسلام : ان لهذا الکلام وجهین : ان کنت تقول
: هی هو، ای انه ذو عدد و کثرة فتعالی الله عن ذلک، و ان کنت تقول : هذه
الصفات و الاسماء لم تزل، فان، «لم تزل» محتمل معنیین : فان قلت : لم تزل
عنده فی علمه و هو مستحقها فنعم، و ان کنت تقول : لم یزل تصویرها و هجاؤها و
تقطیع حروفها، فمعاذ الله ان یکون معه غیره، بل کان الله و لا خلق ثم
خلقها وسیلة بینه و بین خلقه یتضرعون بها الیه و یعبدونه، و هی ذکره و کان
الله و لا ذکر، و المذکور بالذکر هو الله القدیم الذی لم یزل. و
الاسماء و الصفات مخلوقات، و المعانی و المعنی بها هو الله الذی لا یلیق به
الاختلاف و لا الائتلاف، و انما یختلف و یأتلف المتجزیء، فلا یقال : الله
موتلف، و لا الله قلیل و لا کثیر، ولکنه القدیم فی ذاته، لان ما سوی
الواحد متجزیء، والله واحد لا متجزیء و لا متوهم بالقلة و الکثرة، و کل
متجزیء او متوهم بالقلة و الکثرة فهو مخلوق دال علی خالق له. فقولک :
ان الله قدیر، خبرت انه لا یعجزه، فنفیت بالکلمة العجز و جعلت العجز سواه، و
کذلک قولک : عالم، انما نفیت بالکلمة الجهل و جعلت الجهل سواه، و اذا افنی
الله الاشیاء افنی الصورة و الهجاء و التقطیع، و لا یزال من لم یزل عالما.
فقال الرجل : فکیف سمینا ربنا سمیعا؟ فقال : لانه لا یخفی علیه ما
یدرک بالاسماع و لم نصفه بالسمع المعقول فی الراس، و کذلک سمیناه بصیرا،
لانه لا یخفی علیه ما یدرک بالابصار، من لون او شخص او غیر ذلک، و لم نصفه
ببصر لحظة العین. و کذلک سمیناه لطیفا، لعلمه بالشیء اللطیف مثل
البعوضة، و اخفی من ذلک، و موضع النشوء منها، و العقل و الشهوة للسفاد و
الحدب علی نسلها، و اقام بعضها علی بعض، و نقلها الطعام و الشراب الی
اولادها فی الجبال و المفاوز، و الاودیة و القفار، فعلمنا ان خالقها لطیف
بلا کیف، و انما الکیفیة للمخلوق المکیف. و کذلک سمینا ربنا قویا، لا
بقوة البطش المعروف من المخلوق، ولو کانت قوته قوة البطش المعروف من
المخلوق لوقع التشبیه و لاحتمل الزیادة، و ما احتمل الزیادة احتمل النقصان،
و ما کان ناقصا کان غیر قدیم، و ما کان غیر قدیم کان عاجزا. فربنا
تبارک و تعالی لا شبه له و لا ضد، و لا ند و لا کیف، و لا نهایة و لا تبصار
بصر، و محرم علی القلوب ان تمثله، و علی الاوهام ان تحده، و علی الضمائر
ان تکونه، و جل و عز عن اداة خلقه و سمات بریته، و تعالی عن ذلک علوا
کبیرا.
[~hr~]منبع: صحیفه امام جواد؛ جواد قیومی اصفهانی؛ دفتر انتشارات اسلامی چاپ اول 1381.
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 69