responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 647

مشت مأمون باز شد

یکسال پس از شهادت امام رضا علیه‌السلام مأمون به بغداد آمده و امام جواد علیه‌السلام را نیز به اجبار از مدینه فرا خواند.
روزی مأمون بر اسب سوار شد و با عده‌ای از یارانش برای شکار بیرون رفت. در مسیر حرکتش عده‌ای از کودکان مشغول بازی بودند و امام جواد علیه‌السلام هم در کناری ایستاده بود و به بازی کودکانه‌ی آن اطفال نگاه می‌کرد.
بچه‌ها همین که خلیفه را با آن شکوه و هیبت و غرور دیدند، همه پراکنده شده و گریختند ولی آن حضرت بی‌اعتنا در جای خود ایستاد، گویا هیچ حادثه‌ای رخ نداده است.
مأمون از جرأت آن کودک حیران شد، پس به او نزدیک شد و گفت: «چرا مثل کودکان دیگر فرار نکردی؟!»
حضرت فرمود: «راه عبور تنگ نبود تا من کنار روم و راه را باز کنم و جرم و خطایی هم ندارم تا از تو بترسم و فرار کنم! تو هم که به افراد بی‌گناه ضرری نخواهی رساند.»
مأمون با شگفتی پرسید: «نام تو چیست؟ و پسر کیستی؟!
گفت: «من محمد پسر علی بن موسی الرضا هستم.»
مأمون راهش را گرفت و به شکار رفت و در شکارگاه نظرش بر دراجی افتاد، پس باز شکاری خود را به پرواز درآورد تا آن پرنده را صید کند. هنگامی که «باز» برگشت ماهی کوچکی را صید کرده بود که هنوز آثار حیات در او موجود بود. مأمون بسیار تعجب کرد از این که باز قادر بر شکار ماهی نیست و در آن نزدیکی رودخانه و ماهی نبود، پس آن ماهی را بدست گرفت و از شکارگاه برگشت.
هنگام مراجعت دوباره کودکان را دید. این بار نیز تمام کودکان، غیر از امام جواد علیه‌السلام پراکنده شدند. مأمون نزد او رفت و در حالی که دستهایش را مشت کرده بود، پرسید: «این چیست که در دست گرفته‌ام؟»
حضرت علیه‌السلام فرمود: «خداوند متعال به قدرت کامله‌ی خود دریاهایی خلق کرده که ابرها از آن دریاها بلند می‌شوند و ماهیان ریزه‌ای، با ابرها از آن دریاها به آسمان بالا می‌روند و بازهای شکاری پادشاهان، آن‌ها را شکار می کنند و پادشاهان، آن ماهیان را در کف دستشان پنهان کرده تا سلاله‌ی نبوت را با آن امتحان کنند.» [1] .
مأمون تا این خبر غیبی شگفت‌انگیز را شنید، گفت:
«انت ابن الرضا حقا.»
«حقا که تو فرزند علی بن موسی الرضا هستی و از فرزند آن بزرگوار این عجایب و اسرار بعید نیست».
نقل است که در این واقعه حضرت جواد علیه‌السلام یازده ساله بود. پس مأمون آن حضرت را طلبید و تصمیم به تزویج دخترش به آن حضرت گرفت. [2] .

[~hr~]پی نوشت:
(1) ان الله تعالی خلق بمشیته فی بحر قدرته سمکا صغارا لیصداده الملوک و الخلفاء یستخرون بها سلالة اهل النبوة.».
(2) کشف الغمه، ج 3، ص 187 - بحارالانوار: ج 50، ص 56.
منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام محمد جواد؛ سید علی حسینی قمی ؛ نبوغ چاپ اول 1381.

نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 647
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست