responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 466

شجاعت حضرت در کودکی

مسعودی نقل کرده است:
مأمون بر امام جواد علیه السلام که کودکی در میان کودکان بود، گذشت؛ جز آن حضرت، همه کودکان پا به فرار گذاشتند؛ مأمون گفت: او را نزد من بیاورید و از او سؤال کرد: چرا تو با دیگر کودکان نگریختی؟ حضرت فرمود: اولا - گناهی نداشتم که لازم باشد بگریزم؛ ثانیا - راه تنگ نبود که با فرار خود بر تو فراخ سازم، از هر کجا بخواهی می روی؛ مأمون پرسید: تو کی هستی؟ حضرت فرمود: من محمد پسر علی، پسر موسی، پسر جعفر، پسر محمد، پسر علی، پسر حسین، پسر علی، پسر ابو طالب هستم.
مأمون پرسید: از علم و دانش، چه می دانی؟ حضرت فرمود: اخبار آسمانها را از من سؤال کن؛ در اینجا مأمون با او خداحافظی کرد و رفت، در حالی کهک باز شکاری در دست خود داشت؛ وقتی از امام جواد علیه السلام دور شد، باز شکاری از دست مأمون بالا رفت؛ مأمون در این حال به راست و چپ نگریست، اما شکاری نیافت و باز شکاری از دست او می جست و بالا و پایین می آمد پس باز را رها کرد و آن هم پرید و بالا رفت و بالا رفت تا از چشم وی ناپدید گشت؛ باز بعد از ساعتی بازگشت، در حالی که ماری در منقار داشت؛ مأمون مار را گرفت و در محل نگهداری خوراکیها نهاد و به همراهان خود گفت: هنگام سر افکندگی آن کودک به دست من، فرا رسیده است؛ آنگاه مأمون مراجعت کرد، در حالی که فرزند برومند امام رضا علیه السلام همچنان در میان کودکان بود؛ مأمون به او رسید و پرسید: از اخبار آسمانها، چه می دانی؟
امام جواد علیه السلام فرمود: بله ای امیر مؤمنان! پدرم به نقل از پدرانش، به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم، به نقل از جبرئیل امین، به نقل از پروردگار جهانیان روایت کرده است که فرمود: در میان آسمان و زمین، دریایی خروشان و پر سر و صدا با امواج متلاطم قرار دارد؛ در میان آن امواج دریا، مارهایی وجود دارند که زیر شکمشان سبز و پشتشان دارای خالهای سیاه و سفید است و پادشاهان به وسیله بازهای شکاری، آنها را صید نموده، دانشمندان را بدان می آزمایند؛ مأمون با شنیدن سخنان امام جواد علیه السلام گفت: راست گفتی تو و راست گفتندپدرانت و راست گفت جد تو و راست گفت پروردگارت؛ پس او را سوار مرکب کرد و سپس دخترش «ام الفضل» را به همسری او در آورد.[1] .
اربلی روایت کرده است:
که ابو جعفر امام جواد علیه السلام بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا علیه السلام، در بغداد به سر می برد؛ بعد از گذشتکسال، مأمون به شهر بغداد در آمد و روزی به قصد شکار خارج شد و در راه خود بر کودکانی گذشت که بازی می کردند و امام جواد علیه السلام که حدودازده سال داشت، در میان آنها بود؛ وقتی مأمون رسید، کودکان پا به فرار گذاشتند؛ ولی امام جواد علیه السلام در جای خود ایستاد و از آنجا نرفت؛ خلیفه به او نزدیک شد و در سیمایش نگریست و گویا خدای متعال اندکی مهر امام جواد علیه السلام را در دلش افکند؛ لذا ایستاد و از او سؤال کرد: ای پسر! چرا با دوستانت متواری نشدی؟ حضرت بی درنگ فرمود: ای امیر مؤمنان! اولا - راه تنگ و باریک نبود که با رفتنم، بر تو فراخ سازم؛ ثانیا - خطا و گناهی نداشتم که بر آن ترسیده، و گریزان شوم؛ ثالثا - نسبت به تو خوش گمانم که بی گناه را آزار نمی رسانی.
خلیفه با شنیدن این سخنان، ایستاد و از سخنان و سیمای نورانی امام جواد علیه السلام، در شگفتی فرو رفت و از وی پرسید: اسم تو چیست؟ فرمود: محمد؛ گفت: نام پدرت چیست؟
فرمود: ای امیر مؤمنان! من پسر، رضا هستم؛ پس مأمون بر امام رضا علیه السلام ترحم نمود و به راه خود رفت، هنگامی که خلیفه از محله فاصله گرفت، باز شکاری خود را از روی خرک (یا چرخ مانندی) رها ساخت و مدتی دراز از چشمش ناپدید گشت؛ آنگاه از هوا باز آمد، در حالی که ماهی کوچک و نیمه جانی در منقار خود داشت؛ خلیفه از این شکار بی سابقه، دچار شگفتی فوق العاده شد؛ شکار را در دست خود گرفت و روانه کاخ خود، از همان راهی که رفته بود برگشت؛ چون به همانجا رسید، کودکان را مشاهده کرد که مانند دفعه قبل، پا به فرار گذاشتند و امام جواد علیه السلام دوباره، در جای خود ایستاد؛ وقتی خلیفه به او رسید، گفت: ای محمد! حضرت فرمود: بله، ای امیر مؤمنان! خلیفه گفت: در مشت من چیست؟ حضرت با الهام خدای متعال فرمود: ای امیر مؤمنان! بهقین خدای متعال با اراده خود، در دریای قدرتش ماهیهای کوچکی آفریده است که بازهای شکاری پادشاهان و زمامداران، آنها را صید می کنند و خرد خاندان پیامبر را بدان می آزمایند؛ مأمون از شنیدن این سخن در شگفتی فرو رفت و مدتی در سیمای حضرت نگریست و گفت: به راستی تو فرزند [امام] رضا علیه السلام هستی و بر نیکیهای خود به حضرت افزود.[2] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) المناقب4: 388.
(2) کشف الغمه 2: 344.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.

نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 466
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست