responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 336

در یک شب اماکن متبرکه - از شام تا مکه

علی بن خالد - که یکی از راویان حدیث و از شخصیت‌های معروف شعر بغداد است - حکایت کند:
شنیدم مردی از اهالی شهر شام به اتهام آگاهی از علم غیب و غیب‌گوئی زندانی شده است، من به همین جهت وقت ملاقات با آن زندانی را گرفتم؛ و چون با او ملاقات کردم و جریان اتهام و زندانی شدنش را از خودش سؤال کردم، چنین اظهار داشت:
من در شهر شام سکونت دارم و در آن مکان معروف، که سر مقدس امام حسین علیه‌السلام را دفن کرده‌اند، مرتب عبادت می‌کردم و دعا می‌خواندم.
در یکی از شب‌ها که مشغول عبادت و راز و نیاز بودم، ناگاه شخصی نزد من آمد و فرمود: برخیز و همراه من بیا.
و من نیز همراه وی حرکت کردم، بعد از لحظه‌ای خود را در مسجد کوفه دیدم، پس با یکدیگر نماز خواندیم و زیارت کردیم و چون برخاستیم و چند قدم حرکت نمودیم، دیدم که در مسجد النبی صلی الله علیه و آله و سلم کنار قبر مطهر آن حضرت هستیم، پس سلام کردیم و زیارت خواندیم.
و چون نماز زیارت را به جا آوردیم، قدمی برداشتیم که بیرون برویم، ناگهان متوجه شدم که در مکه‌ی معظمه می‌باشیم.
پس اعمال و مناسک خانه‌ی خدا را نیز انجام دادیم؛ و چون از اعمال و زیارت کعبه‌ی الهی فارغ شدیم، دوباره خود را به همراه آن شخص در همان مکان معروف در شهر شام دیدم.
چون یک سال از این قضیه گذشت، باز همان شخص، نزد من آمد و به همراه یکدیگر مسافرت به اماکن متبرکه را - به همان شکل طی الأرض - انجام دادیم.
و هنگامی که او خواست از نزد من برود و جدا شود، پرسیدم: شما کیستی؟
و گفتم: تو را به حق آن کسی که چنین قدرت و توان را به شما عطا نموده است، قسم می‌دهم که مرا آگاه سازی؟
آن شخص در جواب فرمود: من محمد بن علی بن موسی بن جعفر علیهم‌السلام هستم.
و چون این خبر در شام منتشر گردید؛ و نیز محمد بن عبدالملک زیات این خبر را شنید، دستور داد تا مرا دست‌گیر کردند و دست و پایم را با زنجیر بستند و سپس به عراق روانه‌ام ساختند؛ و اکنون این چنین در زندان به سر می‌برم.
علی بن خالد گوید: با شنیدن این جریان عجیب و حیرت‌انگیز، نزد حاکم زمان رفتم و پی‌گیر قضیه‌ی آن مرد شامی شدم.
در جواب گفته شد: به او بگوئید: هر که او را از شهر شام به کوفه و مدینه و مکه برده است، هم اینک آن شخص نیز بیاید و او را از زندان نجات دهد.
من خیلی ناراحت و افسرده شدم از این که نتوانستم کار مثبتی انجام دهم، پس از گذشت چند روزی، صبحگاهان سر و صدای بسیاری از مردم و نگهبانان و مأمورین بلند شد؛ و چون علت آن را جویا شدم؟

نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 336
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست