responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 174

تواضع پیرمرد و پاسخ سی هزار مسئله

مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه به نقل از ابراهیم بن هاشم قمی حکایت کند:
در آن زمانی که حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام به شهادت رسید، من عازم مکه‌ی معظمه شدم؛ و در ضمن، به محضر شریف حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد علیه‌السلام شرف حضور یافتم.
همین که وارد منزل رفتم، جمع زیادی از شیعیان را مشاهده کردم که از شهرها و مناطق مختلفی جهت زیارت و ملاقات امام جواد علیه‌السلام آمده بودند.
پس از گذشت لحظاتی، عموی حضرت - به نام عبدالله بن موسی که پیرمردی سالخورده بود - در حالتی که لباس‌های خشنی بر تن داشت، وارد مجلس شد در گوشه ای نشست.
سپس امام جواد علیه‌السلام در حالی که پیراهنی بلند پوشیده و عبائی بر دوش انداخته بود و کفش سفیدی در پای داشت، وارد مجلس گردید.
تمام افراد به احترام آن حضرت از جای برخاستند، آن گاه عموی حضرت به طرف امام علیه‌السلام جلو آمد و پیشانی برادرزاده‌اش را بوسید؛
بعد از آن، حضرت در جایگاه خویش روی یک کرسی - که از قبل آماده شده بود - نشست.
تمام حضار از عظمت و هیبت حضرت، در آن سنین کودکی، در تعجب و حیرت قرار گرفته بودند.
در همین اثناء، شخصی از برخاست و از عموی حضرت سؤال کرد: نظر شما درباره‌ی کسی که با حیوانی نزدیکی کند، چیست؟
عبدالله پاسخ داد: دست راستش قطع می‌شود و نیز حد شرعی بر او جاری می‌گردد.
ناگاه امام جواد علیه‌السلام سخت ناراحت و خشمگین شد و با نگاهی به عمویش فرمود: ای عمو! از خدا بترس و تقوا داشته باش، خیلی خطرناک است آن موقعی در پیشگاه با عظمت خداوند متعال بایستی و بگویند: چرا چیزی را که نمی‌دانستی، اظهار نظر کردی؟!
عبدالله عرضه داشت: مگر پدرت چنین نفرموده است؟
حضرت فرمود: از پدرم درباره‌ی شخصی که قبر زنی را نبش نماید و بشکافد و با آن مرده نزدیکی کند سؤال شد؛ که پدرم در جواب فرمود: باید دست راستش قطع شود و حد زنا بر او جاری گردد، چون که معصیت نسبت به زنده و مرده یکسان است.
در این هنگام عبدالله به خطای خویش اعتراف کرد و گفت: اشتباه کردم، شما درست فرمودی، حق با جنابعالی است و من از درگاه خداوند پوزش می‌طلبم.
پس از آن، مردم که از اقشار مختلف اجتماع کرده بودند، با مشاهده‌ی این جریان بر تعجب و حیرت آن‌ها افزوده گشت؛ و اظهار داشتند: ای مولا و سرور ما! چنانچه اجازه می‌فرمائی، ما سؤال‌های خود را مطرح نمائیم و شما پاسخ آن‌ها را لطف فرمائید؟
امام جواد علیه‌السلام فرمود: بلی، آنچه می‌خواهید سؤال مطرح کنید، تا جوابتان را بگویم.
پس در همان مجلس، حدود سی هزار مسئله از حضرت سؤال کردند؛ و با این که امام علیه‌السلام در سنین نه سالگی بود، با بیانی شیوا تمامی آن‌ها را پاسخ فرود. [1] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) اختصاص شیخ مفید: ص 102، بحارالأنوار: ج 50، ص 85، ح 1.
منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.

نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 174
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست