نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 11
آگاهی از دل ها
محمد بن علی هاشمی، یکی از مخالفان ولایت گوید: بامداد روزی که امام
جواد علیهالسلام با دختر مأمون عروسی کرده بود خدمتش رسیدم و در آن شب
دارویی خورده بودم که تشنگی به من دست داده بود و من نخستین کسی بودم که در
آن صبح خدمتش رسیدم و نمیخواستم آب طلب کنم. امام علیهالسلام به چهرهی من نگاه کرد و فرمود: «به گمانم تشنهای!» جواب دادم: «آری.» فرمود: «ای غلام برای ما آب آشامیدنی بیاور.» من با خودم گفتم: «اکنون آب مسموم میآورند.» از این جهت اندوهگین و پریشان شدم. غلام آمد و آب آورد. حضرت به چهرهی من تبسمی نمود و فرمود: «ای غلام آب را به من بده.» آن را گرفت و آشامید (تا من یقین کنم که مسموم نیست.) سپس به من داد، و من آن را آشامیدم. بار دیگر تشنه شدم و باز کراهت داشتم که آب بخواهم آن حضرت فرمود: «باز هم تشنه شدی؟» جواب دادم: «بلی.» و غلام بار دیگر آب آورد. به خیالم افتاد که قطعا این بار آب مسموم آوردهاند، لذا از نوشیدن آب وحشت کردم. در آن حال امام علیهالسلام جام را گرفت و قدری آشامید و سپس باقیمانده را به من داد در حالی که تبسم میفرمود. محمد میگوید: با دیدن این قضیه باور کردم که عقیدهی شیعیان دربارهی وی صحیح است که او از دلهای مردم و اسرار نهانی آگاهی دارد. [1] .
[~hr~]پی نوشت: (1) اصول کافی، ج 1، ص 495 - کشف الغمة، ج 2، ص 360 - محجة البیضاء، فیض کاشانی، ج 4، ص 303. منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام محمد جواد؛ سید علی حسینی قمی؛ نبوغ چاپ اول 1381.
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 11