responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 948

همراه با پدر، در شب شهادت

ابن‌شاذان قمی روایت کرده است:
چون ابن‌ملجم - که لعن خدا بر او باد - با امیرمؤمنان علیه‌السلام بیعت کرد، آن حضرت به او فرمود:سوگند به خدا! تو به بیعت خود، وفا نمی‌کنی، - و با دست مبارک به سر و محاسن خود اشاره کرد - و فرمود:به زودی، این را از [خون] این، خضاف خواهی کرد.
آن حضرت چون ماه رمضان فرارسید، شبی را نزد حسن علیه‌السلام و شبی را نزد حسین علیه‌السلام افطار می‌کرد. یکی از شب‌ها پرسید:چقدر از رمضان گذشته است؟ عرض کردند:چنین و چنان. فرمود:در دهه‌ی آخر [این ماه]، پدر خود را از دست خواهید داد. همان گونه که فرمود، شد. [1] .
اربلی از مناقب ابن‌طلحه نقل کرده است:
امیرمؤمنان علیه‌السلام در آن شب بیرون آمد. غازهایی در خانه‌ی او بودند. چون به حیاط منزل رسید، غازها روبه‌روی آن حضرت، صیحه زدند. امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمود:صیحه‌کنانی که از پی خود، نوحه‌کنان دارند.... فرزندش، حسن علیه‌السلام عرض کرد:[پدرجان!]این فال بد چیست؟ فرمود:فرزندم! فال بد نمی‌زنم، ولی دلم گواهی می‌دهد که کشته می‌شوم.[2] .
مجلسی رحمه الله می‌گوید:
... ام‌کلثوم گفت:نزد برادرم، حسن علیه‌السلام آمدم و گفتم:برادرجان! امشب، احوال پدر چنین و چنان بود. اکنون در این ساعات پایانی شب، بیرون رفت. خود را به او برسان. حسن بن علی علیه‌السلام برخاست و در پی پدر رفت و قبل از آن که او داخل مسجد جامع شود، به او رسید و گفت:پدرجان! چرا این ساعات شب - که هنوز یک سوم آن باقی مانده است - بیرون آمدی؟ علی علیه‌السلام فرمود:ای محبوب و نور دیده‌ام! به سبب خواب هراس‌انگیزی که امشب دیدم و مرا پریشان و آزرده ساخت، از خانه بیرون آمدم.
عرض کرد:خیر دیده باشی! خیر باشد! خواب را برایم نقل کنید. علی علیه‌السلام فرمود:فرزندم! دیدم گویا جبرئیل از آسمان بر کوه ابوقبیس فرود آمد و دو سنگ از آن گرفت و به کعبه برد و بر بام کعبه نهاد. یکی را بر دیگری کوبید و هر دو، همچون [استخوان] پوسیده شدند، و آن را به باد افشاند. در مکه و مدینه، هیچ خانه‌ای نماند مگر آن که آن خاکستر، داخل آن خانه شد.
عرض کرد:پدرجان! تأویل (تعبیر) آن چیست؟ فرمود:فرزندم! چنانچه خوابم راست باشد، پدرت کشته می‌شود و در مکه و مدینه، هیچ خانه‌ای نمی‌ماند مگر آن که [داغدار شوند و] غم و مصیبت من، داخل آن خانه شود.
عرض کرد:پدرجان! این حادثه چه زمانی رخ می‌دهد؟ فرمود:فرزندم! خدای سبحان می‌فرماید:«و کسی نمی‌داند فردا چه به دست می‌آورد و کسی نمی‌داند در کدامین سرزمین می‌میرد.» [3] لیکن حبیبم، رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود که این حادثه در دهه‌ی آخر ماه رمضان خواهد بود و ابن‌ملجم مرادی مرا خواهد کشت. عرض کرد:پدرجان! حال که این را می‌دانی، پس او را بکش. فرمود:فرزندم! قصاص، جایز نیست مگر پس از جنایت. هنوز او جنایتی نکرده است. فرزندم! اگر جن و انس گرد آیند تا آن را برگردانند، نتوانند. فرزندم! به بسترت برگرد.
عرض کرد:پدرجانم! می‌خواهم با شما، به جایگاه نمازت بیایم. فرمود:تو را به آن حقی که بر تو دارم، به بستر خود برگرد تا خوابت حرام نشود و نافرمانی نکن.
حسن علیه‌السلام برگشت و دید خواهرش، ام‌کلثوم پشت در، انتظار می‌کشد. وارد خانه شد و ماجرا را گزارش داد. و با هم، غمگنانه به گفت و گو نشستند. [4] .
ابن‌صباغ می‌گوید:
حسن بن علی علیه‌السلام فرمود:شبی برخاستم و دیدم پدرم در مصلای خانه‌ی خود، به نماز ایستاده است. پس فرمود:فرزندم! خانواده‌ات را بیدار کن تا نماز بخوانند؛ زیرا این شب جمعه، بامدادش بدر است.نفس، اختیار از من ربود و خوابم برد. رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم و عرض کردم:ای رسول خدا! چه سختی‌ها و دشمنی‌ها که از امتت دیدم! فرمود:نفرینشان کن.عرض کردم:خدایا! به جای ایشان، بهتر از ایشان به من بده، و به جای من، بدتر از خودشان، بر ایشان بگمار.
در این هنگام، مؤذن آمد و اذان گفت:و حضرت بیرون رفت، و من نیز از پشت سر او رفتم، پس ابن‌ملجم - که خدا لعنتش کند - ضربتی زد، و او را کشت. [5] .
ابن‌أعثم می‌گوید:
چون روز بیست و هفتم ماه رمضان شد، ام‌کلثوم نزد پدر خود رفت. علی علیه‌السلام به او فرمود:دخترم! پشت در، پنهان شو! او پنهان شد. حسن علیه‌السلام فرمود:من بر در خانه نشسته بودم،شنیدم هاتفی می‌گوید:«آیا کسی که در آتش افکنده می‌شود بهتر است یا کسی که روز قیامت آسوده‌خاطر می‌آید؟» [6] نیز شنیدم هاتف دیگری می‌گوید:«پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت.... اکنون علی بن ابیطالب علیه‌السلام کشته شد. اینک، رکن اسلام فرو ریخت.»
من، بی‌صبرانه در را گشودم و داخل شدم؛ دیدم پدرم از دنیا رفته است. پس کفن‌هایش را آماده کردیم. [7] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) الفضائل:104.
(2) کشف الغمة 436:1.
(3) لقمان:34؛ (و ما تدری نفس ماذا تکسب غدا و ما تدری نفس بأی أرض تموت).
(4) بحارالانوار 278:42.
(5) الفصول المهمة:132.
(6) فصلت:40؛ (أفمن یلقی فی النار خیر أم من یأتی آمنا یوم القیامة).
(7) الفتوح:40 و 282:3.

نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 948
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست