نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 889
نکوهش از عبدالله بن عباس
از ابنطاووس روایت شده است؛ بر سر سفرهای عبدالله بن عباس و محمد
حنفیه حضور داشتند ملخی آمد. محمد حنفیه آن را گرفت و گفت: آیا میدانید
این نقطههای سیاه در بال ملخ چیست؟. گفتند: خدا میداند. محمد گفت: پدرم
علی علیهالسلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرد که خداوند
بر بال ملخ نوشته است: منم خدای عالمیان، ملخ را آفریدم به عنوان سپاهی که
بر هر بندهای بخواهم مسلطش نمایم. ابنعباس گفت: چرا فرزندان علی بر
ما به سبب دانایی خود مباهات میکنند و میگویند ما داناتر از شماییم؟. این
خبر به امام حسن علیهالسلام رسید، در مسجدالحرام به ابنعباس فرمود: قال علیهالسلام: اما
انه قد بلغنی ما قلتما اذ وجدتما جرادة فأما أنت یا ابنعباس ففیمن نزلت
[هذه الآیة] «فلبئس المولی و لبئس العشیر» فی أبی او فی ابیک؟. و تلی
علیه ایات من کتاب الله کثیرا، ثم قال: اما و الله لولا ما نعلم لأعلمتک
عاقبة امرک ما هو و ستعلمه، ثم انک بقولک هذا مستنقص فی بدنک و یکون
الجرموز من ولدک، و لو اذن لی فی القول لقلت ما لو سمع عامة هذا الخلق
لجحدوه و انکروه. [1] . امام حسن علیهالسلام فرمود: (بدان آنچه که شما هنگام یافتن ملخی گفته بودید، گزارش شد. اما
تو ای ابنعباس! پس دربارهی چه کسی [این آیه] نازل شده است: «چه بد
دوستداری است و چه بد خویشاوندی است.» دربارهی پدر من یا دربارهی پدر تو؟
و سپس آیههای زیاد از کتاب خداوند قرائت کرده و فرمود: سوگند به خدا که
اگر این گونه نبود آن مصلحتی که ما تشخیص میدهیم و آن این است که
دانستههای ما باید در سینه بماند و مردم طاقت شنیدن ندارند، سرانجام تو را
که چه خواهی شد به تو اعلام میکردم، اما به هر حال به زودی خواهی داشت،
«و بخشی از آن را اکنون برایت میگویم که؛» اما تو با این سخنت در
اندامت به کمبود دچار خواهی شد و جرموز از فرزندان تو خواهد بود. و چنانچه
در گفتار به من اجازه داده میشد، «در مورد عاقبت کار تو» خبری میدادم که
چنانچه عامه مردم میشنیدند، آن را رد و انکار میکردند، «یعنی این همه
تباهی را از تو که باعث لغزش تو شود، اگر شنیدم، برای مردم باور کردنی
نیست».)
[~hr~]پی نوشت ها: (1) اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، ص 55، ح 105.
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 889