نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 661
عایشه
هنگامی که امام حسن از کوفه به مدینه آمد برخی از زنها آمدند و شهادت
پدرش را به او تسلیت گفتند. از جمله: همسران پیامبر که به خدمت امام حسن
علیهالسلام آمدند، عایشه گفت: جدت از دنیا نرفت، مگر آن روزی که پدرت از
دنیا رفت (کنایه از اینکه تا پدرت زنده بود، گویی جدت زنده بود.) قال علیهالسلام: نسیت
نبشک فی بیتک لیلا بغیر قبس بحدیدة حتی ضربت الحدیدة کفک فصارت جرحا الی
الأن، فاخرجت جردا أخضر فیه ما جمعته من خیانة حتی أخذت منه اربعین دینارا
عددا لا تعلمین لها وزنا ففرقتها فی مبغضی علی من تمیم و عدی قد تشفیت
بقتله؟. [1] . امام حسن علیهالسلام فرمود: (حفاری شبانهات را
بدون چراغ با پاره آهنی فراموش کردهای؟ حتی آن پاره آهن کف دستت را چندان
فرو کوبید که اینک هم زخم آن باقی است. سپس کهنه سبز رنگی درآوردی که در آن
آنچه که دزدیه بودی، قرار دادی و تو از آن چهل دینار برداشتی. شمارهی
آنها را میدانستی، ولی وزنشان را نمیدانستی و تو آن را میان دشمنان علی،
از قبیلهی تمیم و عدی پخش کردی. آیا با مرگ او دردت آرام شد؟.)
[~hr~]پی نوشت ها: (1) 1- اثباة الهداة ج 5، ص 153، ب 13، ح 17، از حافظ البرسی در کتاب مشارق الأنوار. 2- بحارالأنوار، ج 32، ص 276، ح 221. 3- مدینة المعاجز، ج 3، ص 410 به نقل از هدایة الحفینی، ص 41.
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 661