نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 647
عیدی خداوند به مقربین
شیخ فخرالدین نجفی قدس سره میگوید: بعضی از راویان مورد اطمینان نقل نمودهاند: امام حسن و امام حسین علیهماالسلام روز عید به حجرهی جدشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد شدند و به ایشان گفتند: ای
جد ما؛ امروز روز عید است و بچههای عرب با لباسهای جدید و رنگارنگ خود را
زینت میکنند و ما لباس نو نداریم، ما به سوی شما آمدهایم تا لباسهایی را
به عنوان عیدی از شما بگیریم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم
بر حال آنها گریست، چون لباسی را که شایسته آنها باشد در خانه نداشت و
نمیخواست آن بزرگواران را ناامید و پریشان خاطر کند، پس به خدای واحد و
قادر بینیاز توجه نمود و این چنین دعا فرمود: خدایا؛ قلب آنها و قلب
مادرشان را خورسند نما. فنزل جبرئیل من السماء فی تلک الحال، و معه حلتان بیضاوان من حلل الجنة. در همان حال جبرئیل از آسمان نازل شد در حالی که دو جامهی سفید بهشتی با خود آورده بود. پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خوشحال شد و به آن دو بزرگواران فرمود: ای
سروران اهل بهشت؛ این است لباسهای شما، که خیاط قدرت الهی به اندازهی
قامت شما در عالم غیب برایتان دوخته است. هنگامی که فرزندانش به
لباسهای دوخته شده نگاه کردند دیدند، هر دو سفید است. دوباره گفتند: ای
رسول خدا؛ بچههای عرب لباسهایی با رنگهای گوناگون میپوشند و ما نیز آن
گونه میخواهیم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سر مبارکش را پایین آورد و به خاطر ایشان ساعتی به فکر فرو رفت، تا اینکه جبرئیل عرض نمود: یا محمد؛ طب نفسا و قر عینأ، ان صانع صبغة الله عزوجل یقضی لهما هذا الأمر و یفرح قلوبهما بأی لون شاء. ای
محمد؛ خوشحال باش و روشن باد چشمهایت، همانا (خداوند) آفریدگار رنگها حاجت
فرزندانت را دانست و لباسها را برایشان به هر رنگی که خواستهاند عطا کرده
و قلبهای آنها را شاد مینماید. سپس به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: یا محمد؛ طشتی و ابریقی را آماده نما، آن حضرت نیز آنها را آماده نمود. جبرئیل عرض کرد: ای رسول خدا؛ من آب میریزیم روی لباسها و شما آن را داخل آب گذارده و به صورت هر رنگی که بخواهید در خواهد آمد. آنگاه
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لباس امام حسن علیهالسلام را در طشت
گذاشت و جبرئیل آب میریخت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به امام
حسن علیهالسلام نمود و فرمود: ای روشنی چشمم؛ میخواهی پیراهن تو به چه
رنگی باشد؟ امام حسن علیهالسلام گفت: دوست دارم سبز باشد. سپس
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با دست مبارکش آن لباس را داخل آن آب
گذاشت. به قدرت پروردگار آن لباس به رنگ سبز، مانند زبرجد شد. آنگاه پیامبر
صلی الله علیه و آله و سلم آن جامه را از آب خارج کرد و به امام حسن
علیهالسلام عطا نمود و ایشان آن را پوشید. سپس لباس امام حسین
علیهالسلام را در طشت گذاشت، در حالی که جبرئیل آب میریخت. رسول خدا
متوجه امام حسین علیهالسلام که در سن پنج سالگی بود شد، و فرمود: ای روشنی
چشم من؛ چه رنگی را دوست داری؟ امام حسین علیهالسلام فرمود: ای جد من؛
دوست دارم رنگ لباسم قرمز باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با
دست مبارک آن جامه را بیرون آورد در حالی که مانند یاقوت سرخ قرمز بود.
امام حسین علیهالسلام آن را پوشید و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
مسرور شد، و آنها خوشحال شده به نزد مادرشان برگشتند. جبرئیل که شاهد
حال آنها بود گریست، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای برادرم
جبرئیل؛ در مثل این روزی که فرزندانم مسرور هستند، میگریی و محزون هستی؟
به خدا قسم؛ باید از حزن و اندوهت به من خبر دهی. جبرئیل عرض کرد: ای
رسول خدا، هر کدام از فرزندان تو رنگهای متفاوتی را اختیار کردند، این نیست
جز این که سمی به امام حسن علیهالسلام میخورانند که در اثر شدت آن زهر،
رنگ بدن او سبز میشود، و امام حسین علیهالسلام را میکشند و بدن او
خونآلود میشود به رنگ سرخ. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گریست و حزنش افزون شد [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) مدینة المعاجز: 2 / 47 ح 65، به نقل از منتخب طریحی: 121.
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 647