نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 603
شعرها
اشعار منسوب به ائمه علیهمالسلام همهاش حکمت، پند، عرفان و اخلاق است
که برای سربلندی و عظمت امت اسلامی و آموزش اصول و ارزشهای والای اسلامی
سروده شدهاند. در این بخش، بخش اندکی از اشعار امام حسن علیهالسلام را
نقل میکنیم؛ قال علیهالسلام: 1- قال علیهالسلام فی الحذر من تقلب اللیالی: ذری کدر الأیام ان صفائها تولی بأیام السرور الذواهب و کیف یغر الدهر من کان بینه و بین اللیالی محکمات التجارب امام حسن علیهالسلام فرمود: امام
علیهالسلام در پرهیز از دگرگونی روزگار فرمود: [ای دل] از تیرگی روزگار
چشمپوشی کن که صفای آن، با روزهای خوش طلایی دوست داشتنی است. زمانه چگونه
فریب میدهد آن را که میان او و شبها تجربههای استوار وجود دارد.) 2- و قال علیهالسلام فی التذکیر بالموت: قل للمقیم بغیر دار اقامة حان الرحیل فودع الأحبابا ان الذی لقیتهم و صحبتهم صاروا جمیعا فی القبور ترابا در
مورد پند گرفتن از مرگ فرمود: (به آن کس که در خانه ناپایدار «دنیا» رخت
افکنده بگو. زمان کوچ رسیده، با دوستان وداع کن. آنان که با آنها دیدار
کردی و انیس گشتی، همگی در گورها به خاک تبدیل شدند.) 3- و قال علیهالسلام فی التذکیر: یا اهل لذات دنیا لا بقاء لها ان المقام بظل زائل حمق در
مورد پند فرمود: (ای اهل لذتهای دنیا، برای آنها «لذات دنیایی» بقایی
نیست. همانا ایستادن و رحل اقامت انداختن در زیر سایهی ناپایدار ابلهی
است.) 4- و قال علیهالسلام فی الزهد فی الدنیا: لکسرة من خسیس الخبز تشبعنی و شربة من قراح الماء تکفینی و طمرة من رقیق الثوب تسترنی حیا و ان مت تکفینی لتکفینی دربارهی زهد در دنیا فرمود: (پارهای
از تکه نانی سیرم میکند و جرعهای از پیالهای آب سیرابم مینماید. کهنه
پارهای از لباسی نازک مرا میپوشاند؛ اگر زنده باشم و اگر بمیرم، «همان
قطعه پارچه» کفایتم کند که کفنم گردد.) 5- و له علیهالسلام فی السخاء: ان السخاء علی العباد فریضة لله یقرأ فی کتاب محکم وعد العباد الاسخیاء جنانه و أعد للبخلاء نار جهنم و از اوست دربارهی سخاوت: (همانا
که سخاوت «و بخشیده بودن» بر بندگان فریضهی الهی است. خداوند در کتابی
استوار. بندگان سخاوتمند خویش را به بهشتهای خود وعده داده است و برای
خسیسان آتش دوزخ آماده کرده است. یعنی آن کس که دستانش برای نیازمندان
گشوده نگردد. او مسلمان نیست.) 6- و بلغه علیهالسلام سب ابنالعاص له فی مجلس معاویة، فأتی معاویة و خطبه فی المجلس: أتأمر یا معاوی عبد سهم بشتمی و الملأ منا شهود اذا أخذت مجالسها قریش فقد علمت قریش ما ترید أأنت تظل تشتمنی سفاها لضغن ما یزول و ما یبید فهل لک من أب کأبی تسامی به من قد تسامی أو تکید و لا جد کجدی یا ابن حرب رسول الله ان ذکر الجدود و لا أم کأمی فی قریش اذا ما حصل الحسب التلید فما مثلی تهکم یا ابن حرب و لا مثلی ینهنهه الوعید فمهلا لا تهیج بنا أمورا یشیب لهولها الطفل الولید به
ایشان خبر رسید که ابنعاص ایشان را در مجلس معاویه دشنام داده است. پس
نزد معاویه رفت و در مجلس او وی را مخاطب قرار داد: (ای معاویه! آیا برده
سهم را دستور میدهی که در حضور مردم مرا دشنام دهد. وقتی قریش مجالس خود
را برپا میکنند، قریش داند که تو چه منظوری داری. آیا تویی که همچون
ابلهان همواره مرا دشنام میدهی برای کینهای که نه از بین میرود نه
برکنار میماند. آیا تو را پدری مانند من هست که برابری کند با او کسی که توان برابری یا افتخار دارد. ای پسر حرب، جدی چون جد من رسول الله نباشد اگر نیاکان را یادآوری شوند. و در قریش، مادری چون مادر من نباشد اگر دنبال نجیب زادگان روند. ای زادهی حرب چون منی از پای نیفتد و چون منی با ترساندن لرزان نشود. پس آرام گیر و کارهایی را که کودکان از هراس آن پیر شوند، بر سر ما نیاور.) 7-
عن علی بن عقبة، عن ابیه قال: دخل الحسن بن علی بن أبیطالب علیهماالسلام
علی معاویة و عنده شاب من قریش یتفاخرون و الحسن ساکت، فقال له: یا حسن و
الله ما أنت بکلیل اللسان، و لا بما شوب الحسب، فلم لا تذکر فخرکم و
قدیمکم، فأنشأ الحسن یقول: فیم الکلام و قد سبقت مبرزا، سبق الجواد من المدی المتباعد نحن الذین اذا القوم تخاطروا طبنا علی رغم العدو الحاسد علی
بن عقبه به نقل از پدرش گوید: حسن بن علی بن ابیطالب علیهماالسلام نزد
معاویه رفت و نزد او جوانانی از قریش بودند که تفاخر میکردند. و [امام]
حسن ساکت بود. [معاویه] به او گفت: ای حسن و الله که تو گنگ زبان و آلوده
نسب نیستی، چرا افتخارات و گذشتههایتان را نمیگویی، امام حسن علیهالسلام
سرود: (سخن در چیست؟ در حالی که من یکهی پیش افتاده و چون اسب تیزتک
از دیدگاه دور شدهام. ما آنهایی هستیم که اگر سران مباهات کنند، علیرغم
دشمن حسود از همگان سر خواهیم شد.) 8- و قال علیهالسلام فی الحث علی العطاء: اذا ما أتانی سائل قلت مرحبا بمن فضله فرض علی معجل و من فضله فضل علی کل فاضل و أفضل أیام الفتی حین یسأل در ترغیب بخشش فرمود: (وقتی
درخواست کنندهای نزد من آید، خواهم گفت درود بر آن که بخشش به او
فریضهای آنی بر من است. و آن که بخشش به او مزیتی بر هر بخشنده است و
بهترین روزگار جوان مرد زمانی است که از او درخواست میشود.) 9- و له علیهالسلام فی السخاء: خلقت الخلائق فی قدرة فمنهم سخی و منهم بخیل فأما السخی ففی راحة و أما البخیل فحزن طویل و از اوست دربارهی بخشش: (آفریدهها
را با اقتدار آفریدی. برخی از آنان بخشنده و برخی خسیس است. اما بخشنده در
رفاه و آسودگی است. ولی خسیس در اندوهی طولانی گرفتار است.) 10- و له علیهالسلام فی الحث علی التقوی: قدم لنفسک ما استطعت من التقی ان المنیة نازل بک یافتی أصبحت ذا فرح کأنک لا تری أحباب قلبک فی المقابر و البلی از آن بزرگوار، دربارهی ترغیب به تقوی آمده است: (برای خود تا میتوانی از توشه ذخیره کن، زیرا ای جوان مرگ بر تو فرود خواهد آمد. تو اینک چنان شادمانی که گویا نمیبینی دوستان قبلی تو در گورها و خاک مردههایند.) 11- و له علیهالسلام فی الاستغناء عن الناس: اغن عن المخلوق بالخالق تغن عن الکاذب و الصادق و استرزق الرحمن من فضله فلیس غیر الله بالرازق من ظن أن الناس یغنونه فلیس بالرحمن بالواثق من ظن أن الرزق من کسبه زلت به النعلان من حالق از امام حسن مجتبی علیهالسلام در بینیازی از مردم: (از آفریده، به وسیلهی خالق بینیاز باش. که از هر راست گو و دروغگویی بینیاز خواهی شد. از فضل [خدای] رحمان روزی طلب کن. زیرا غیر از الله، کسی روزی دهنده نیست. هر کس گمان کند که مردم بینیازش خواهند کرد، اطمینان به خدای رحمان ندارد. هر کس گمان کند که روزی از کسب اوست، کفشهایش او را از بلندی خواهند لغزاند.) 12- و قوله علیهالسلام فی الکرم: نحن أناس نوالنا خضل یرتع فیه الرجاء و الأمل تجود قبل السؤال أنفسنا خوفا علی ماء وجه من یسل لو علم البحر فضل نائلنا لقاض من بعد فیضه خجل از سخن امام حسن علیهالسلام دربارهی بخشندگی است: (ما
مردمی هستیم که بخششهایمان فراوان است و امید و آرزو در آن به چریدن
مشغول میباشند. پیش از سؤال، و جود ما فرو میریزد از بیم آن که آبروی
درخواست کننده بریزد. اگر دریا مزیت بخشندگی ما را دریابد، از اینکه نام خویش را بخشنده گذاشته است، در خجالت فرو خواهد رفت.) 13- و من کلام له علیهالسلام: لئن سائنی دهر عزمت تصبرا و کل بلاء لا یدوم یسیر و ان سرنی لم أبتهج بسروره و کل سرور لا یدوم حقیر [1] . و از کلام ایشان است: (اگر
زمانه با من بدی کرد، صبر خواهم کرد، که هر بلایی لاجرم سپری خواهد شد. و
چنانچه شادمانم کرد، از شادمانی هیجان زده نخواهم شد، زیرا که هر
شادمانییی همواره کوچک است.) 14- فلما وصل الحیرة نظر الی الکوفة و قال: و لا عن قلیء فارقت دار معاشری هم المانعونی حوزتی و ذماری. [2] . امام
وقتی به حیره رسید، به کوفه نظر کرده و فرمود: (نه از روی دشمنی خانهی
همراهانم را ترک کردم، بلکه آنها مرا از جایگاه و خانمانم راندند.) 15- قال السبط الاکبر الامام المجتبی علیهالسلام فی رثاء علی علیهالسلام: أین کان لعلم ال مصطفی فی الناس بابا أین من کان اذا ما أقحط الناس سحابا أین من کان اذا نو دی فی الحرب اجابا أین من کان دعاه مستجابا و مجابا.[3] . سبط اکبر، امام مجتبی علیهالسلام در رثاء پدرش امام علی علیهالسلام فرمود: (کجاست
آن که برای علم مصطفی دری بود؟. کجاست آن که وقتی مردم به قحطی دچار
میشدند ابر بود. کجاست آن که وقتی برای جنگ فراخوانده میشد، آماده میشد.
کجاست آن که دعایش مجاب و مستجاب بود.) 16- عاجلتنا فأتاک عاجل برنا قلا و ان أمهلتنا لم نقلل فخذ القلیل و کن کأنک لم تسل و نکون نحن کأننا لم نسأل.[4] . شخصی
طی تقاضایی از امام حسن مجتبی علیهالسلام با سرودن دو بیت شعر اظهار نیاز
کرد. امام علیهالسلام ده هزار درهم پول برایش فرستاد و دو بیت شعر نیز
سرود. به ایشان چنین نوشت: (ما را شتابزده کردی و در نتیجه نیکی شتابان ما
به دستت رسید و اگر مهلتمان داده بودی کم نمیگذاشتیم. اکنون این مقدار کم
از بخشش ما را بگیر و آن گونه باش که گویا چیزی درخواست نکردهای و ما هم
آن گونه میشویم که گویا از ما درخواستی نشده است.) 17- و اذا المنیة انشبت أظفارها ألفیت کل تمیمة لا تنفع [5] . امام
در پاسخ به یک بیت شعری که معاویه برای او گفته بود، سرود: (وقتی مرگ
چنگالهایش را فرو کرد، دیگر هیچ تعویذی را کارساز نخواهی یافت.)
[~hr~]پی نوشت ها: (1) 1-المجالس السنیة، ج 2، ص 248. 2- بحارالأنوار، ج 43، ص 340 و ص 341، ذیل ح 14 و ص 343، ذیل ح 15. 3- تنبیه الخواطر، ج 1، ص 77 و 153. 4- ربیع الابرار، ج 4، ص 54، ح 116. 5- کشف الغمة ج 2، ص 135. 6- مسند الامام المجتبی علیهالسلام، ص 717، ح 33 (به نقل از اعلام الدین، ص 297) 7- مناقب ابنشهرآشوب، ج 4، ص 16. و ج 4، ص 15. 8- موسوعة المصطفی و العترة، ج 5، ص 132. (2) موسوعة المصطفی و العترة، ج 5، ص 281. (3) نهج السعادة، ج 7، ص 172. (4) احقاق الحق، ج 19، ص 356 (به نقل از وسیلة المآل، ص 240 ط. لکنهو). (5) احقاق الحق، ج 19 ص 360 (به نقل از وسیلة النجاة، ص 241 ط. لکنهو).
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 603