responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 531

زهر کشنده، در میان ظرف شیر

جعده، دختر اشعث، همسر امام حسن مجتبی علیه‌السلام بود.
معاویه، یکصد هزار درهم برای جعده فرستاد و به وی پیغام داد که: اگر تو حسن علیه‌السلام را زهر بدهی، من تو را به همسری فرزندم یزید، درمی‌آورم.
جعده، این پیشنهاد معاویه را قبول کرد و امام حسن علیه‌السلام را مسموم نمود. معاویه، سم آبکی را برای جعده فرستاد.
امام حسن علیه‌السلام، روزه بود و هوا هم گرم بود.
هنگام افطار، جعده، آن سم را در میان ظرف شیر ریخت و آن ظرف را نزد امام حسن علیه‌السلام گذاشت.
امام حسن علیه‌السلام، آن شیر را آشامید و همان دم، احساس مسمومیت کرد. آنگاه، امام حسن علیه‌السلام، به جعده فرمود: تو مرا کشتی، خدا تو را بکشد! سوگند به خدا! تو به آرزویت نمی‌رسی و خداوند، تو را رسوا خواهد کرد!
دو روز بعد از این مسمومیت، امام حسن علیه‌السلام، به شهادت رسید.
معاویه، درباره‌ی جعده به قول خود، وفا نکرد و او را همسر یزید نکرد.
جعده، پس از شهادت امام حسن علیه‌السلام، با مردی از خاندان طلحه، ازدواج کرد و از او دارای فرزندانی شد.
هرگاه، میان فرزندان جعده و سایر افراد قریش، نزاعی می‌شد، آنها به آنان می‌گفتند:
«یا بنی مسمة الأزواج!»
یعنی: ای پسران آن زنی که شوهران (خود) را زهر می‌خوراند[1] .
در روایت (دیگری) آمده است که:
جعده، نزد معاویه آمد و گفت: تو، مرا همسر یزید گردان!
معاویه گفت: برو، دور شو! زنی که برای حسن علیه‌السلام شایسته نباشد، برای پسرم یزید نیز شایسته نخواهد بود![2] .
عمرو بن اسحاق می‌گوید: من با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، در خانه بودیم.
پس، امام حسن علیه‌السلام برای تطهیر، بیرون رفت و هنگام بازگشت از بیرون فرمود: بارها، مرا زهر دادند، ولی هیچگاه مانند اینبار نبود. همانا، پاره‌ای از جگرم افتاد و من با چوبی که همراهم بود، آن را حرکت دادم!
امام حسین علیه‌السلام فرمود: چه کسی تو را زهر داد؟
امام حسن علیه‌السلام فرمود: تو از آن کس (که مرا زهر داد) چه می‌خواهی؟ آیا تو می‌خواهی او را بکشی؟ اگر او آن کسی باشد که من می‌دانم، خشم و عذاب خداوند بر او، بیش از (خشم و عذاب) تو (بر او) است و اگر او نباشد، که من دوست ندارم که فرد بی‌گناهی، به خاطر من، گرفتار گردد[3] .
در نقل دیگر، آمده است: حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمود:
وقتی که امام حسین علیه‌السلام، به بالین برادر بزرگوارش (امام حسن علیه‌السلام) آمد و وضع برادر خود را مشاهده کرد، گریه کرد.
امام حسن علیه‌السلام فرمود: برادرم! چرا تو گریه می‌کنی؟!
امام حسین علیه‌السلام پاسخ داد: من چگونه گریه نکنم، در حالیکه می‌بینم تو را مسموم و مرا بی‌برادر کردند!
امام حسن علیه‌السلام فرمود: برادرم! اگر چه مرا با زهر مسموم کردند، ولی در عین حال، من آنچه را که (از آب، شیر، دوا و مانند اینها) بخواهم، در اینجا، آماده است. برادران و خواهران و بستگانم نیز، نزد من جمع هستند، ولی:
«لا یوم کیومک یا أباعبدالله! یزدلف الیک ثلاثون ألف رجل، یدعون أنهم من أمة جدنا، فیجتمعون علی قتلک و سفک دمک...».
یعنی: «ای اباعبدالله! هیچ روزی، به سختی روز شهادت تو نیست! به طوری که سی هزار نفر، در حالیکه خود را از امت جد ما و مسلمان می‌دانند، تو را محاصره کرده و به کشتن و ریختن خون تو، اقدام می‌نمایند. آنها حرمت تو را هتک می‌کنند و زن و بچه‌ی تو را اسیر کرده و اموال تو را، غارت نمایند. در این هنگام، لعنت خدا بر بنی‌امیه روا گردد.»
سپس، امام حسن علیه‌السلام خطاب به امام حسین علیه‌السلام، فرمود: برادرم! چگونگی شهادت تو، به قدری جانسوز است که:
«و یبکی علیک کل شی‌ء حتی الوحش فی الفلوات و الحیتان فی البحار».
یعنی: «و همه چیز (از آسمانی و زمینی)، بر تو گریه می‌کنند، حتی جانوران وحشی در بیابانها، و ماهی‌ها در دریاها»[4] .
«جنادة بن امیه» روایت می‌کند:
در آن بیماری که امام حسن علیه‌السلام بر اثر آن به شهادت رسید، من به عیادت آن حضرت رفته، دیدم که تشتی در نزد آن حضرت است و خون گلوی آن حضرت، در آن تشت می‌ریخت، در حالیکه لخته‌های جگر آن حضرت، در آن بود!
من به آن حضرت عرض کردم: ای مولای من! چرا خود را معالجه نمی‌کنی؟!
امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمود: ای بنده‌ی خدا! مرگ را به چه چیز معالجه کنم؟!
سپس، من به امام حسن علیه‌السلام عرض کردم: مرا موعظه‌ای بفرمائید!
امام حسن علیه‌السلام به من فرمود:
«استعد لسفرک!
و حصل زادک، قبل حلول أجلک!
و اعلم أنک تطلب الدنیا، و الموت تطلبک!...»
یعنی: «ای جناده! آماده‌ی سفر آخرت خود باش!
و پیش از پایان عمر خود، توشه‌ی سفر آخرت خود را بدست آور!
و بدان که تو در جستجوی دنیا بوده و مرگ نیز در جستجوی تو می‌باشد! و هیچگاه امروز، غم و اندوه فردا را - که هنوز نیامده است - نخور!» «جناده» می‌گوید:
ناگاه دیدم امام حسین علیه‌السلام، وارد حجره شد، در حالیکه رنگ امام حسن علیه‌السلام زرد شده بود و نفسش، قطع می‌شد!
امام حسین علیه‌السلام، خود را به روی بدن برادر خود انداخته، سر و چشم امام حسن علیه‌السلام را بوسیده و نزد آن حضرت نشست و آن دو بزرگوار، ساعتی به یکدیگر، راز گفتند[5] .
حکیم متأله و فقیه متعهد، جناب آیت الله شیخ محمد حسین غروی کمپانی اصفهانی (رحمة الله علیه) درباره‌ی مظلومیت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، اینچنین مرثیه سرایی نموده است:
«هرگز کسی دچار محن، چون حسن نشد
ور شد، دچار آن همه رنج و محن نشد
یوسف، اگر چه از پدر پیر دور ماند
لیکن غریب و بی‌همه کس در وطن، نشد
جز غم، نصیب آن دل والاگهر نبود
جز زهر، بهر آن لب شکر شکن، نشد»
«از دوست آنچه دید، ز دشمن روا نبود
جز صبر، دردهای دلش را دوا نبود»
«هرگز دلی ز غم، چو دل مجتبی نسوخت
ور سوخت ز اجنبی، دگر از آشنا نسوخت»
«خونابه‌ی غم از جگر، اندر پیاله ریخت
یا غنچه‌ی دل از دهن شاخه لاله ریخت»
«آن سروری، که صاحب بیت الحرام بود
بیت الحرام، بهر چه بر وی حرام بود؟»[6] [7] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) ترجمه‌ی ارشاد مفید، ج 2، ص 13.
(2) بحارالأنوار، ج 44، صص 154 و 148.
(3) همان مدرک.
(4) امالی صدوق، مجلسی 30؛ مقتل الحسین علیه‌السلام، مقرم، ص 240؛ طبق نقل سوگنامه‌ی آل محمد صلی الله علیه و آله، صص 58 - 60.
(5) الأنوار البهیة، محدث قمی، ص 80.
(6) دیوان آیت الله غروی کمپانی اصفهانی، ص 100 - 106.
(7) سوگنامه‌ی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم، آقای محمد مهدی اشتهاردی، صص 66 - 67.

نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 531
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست