responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 467

دفاع از ولایت‌

- خسته شدم، نفسم برید، کمی آهسته تر.
- نه، تو عجله کن، اگر دیر برسیم جای ایستادن هم پیدا نمی‌شود، آن وقت باید بیرون مسجد زیر آفتاب سوزان بنشینیم، آن‌جا را ببین چه برو و بیایی به راه انداخته، چقدر ریخت و پاش و اسراف، گویی بیت‌المال مسلمین ارث پدرش است که این‌گونه حیف و میل می‌کند.
- آری، یاد علی علیه السلام به خیر، چقدر مواظب بیت‌المال بود.
جمعیت زیادی در حال پیوستن به اجتماع داخل مسجد بودند. با هر زحمتی بود خود را به داخل مسجد رساندیم. امام حسن علیه السلام نیز آمده بود، همان امامی که با نیرنگ‌های معاویه خانه نشین شده بود و در انزوا به سر می‌برد، شاید آمده بود تا ببیند معاویه بر منبر جدش چه خواهد گفت و این‌بار چه سرپوشی بر اعمال خلافش خواهد گذاشت.
معاویه از لابه‌لای جمعیت گذشت. لباس گرانبهایش به زمین کشیده می‌شد و چند نفر «بادمجان دور قاب چین» نیز اطرافش بودند. رفت و روی منبر نشست و شروع به صحبت کرد. پس از مقدمه چینی و مقداری صحبت از هدف سفر به سرزمین حجاز به امیر المومنین علی علیه السلام توهین کرد و دشنام داد؛ البته برای مردم شام امری عادی شده بود، چون به دستور معاویه بر فراز منبرها و پس از نمازها علی را لعن و نفرین می‌کردند، اما در مدینه چنین مسأله‌ای عادی نبود. این سخنان برای گروهی از مردم بسیار ناخوشایند بود و خون را در رگ‌های عاشقان ولایت به جوش می‌آورد.
از حرف‌هایی معاویه داشتم منفجر می‌شدم، چقدر توهین و ناسزا؛ به دوستم گفتم:
- بیا اعتراض کنیم، لنگه کفشی چیزی به طرفش پرتاپ کنیم، این‌طور که نمی‌شود.
- صبر کن، این آرامش مرگبار که بر این جمع حاکم است، آرامش قبل از طوفان است.
هنوز حرف‌های دوستم تمام نشده بود که امام حسن علیه السلام برخاست تا از حیثیت و شرف پدرش دفاع کند، حق هم داشت که آرام ننشیند، باطل بر ضد حق سخن می‌گفت و مردم بی تفاوت خاموش نشسته بودند.
امام با صدایی رسا گفت: مردم، خدا هر پیامبری را که مبعوث کرد، در دودمان او جانشینی برایش قرار داد و همه‌ی پیامبران نیز دشمنانی از جنایتکاران و فاسقان داشتند. بدون شک بسیاری از شما جریان غدیرخم را به یاد دارید، همه می‌دانید که علی علیه السلام وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، من نیز فرزند همان وصی رسول خدایم.
و تو ای معاویه، پدرت ابوسفیان است و جدت «حرب». مادرت هند بود - که در ناپاکی شهره و زبانزد بود - اما مادر من زهرای اطهر علیهاالسلام است که آئینه عفاف بود. تو با این شأن و منزلت پست چطور جرأت می‌کنی به خاندانی که خداوند آنها را از هر بدی پاک گردانیده توهین کنی. خدا از ما دو نفر آن کسی را که از لحاظ نسب خانوادگی پست تر، در کفر پیشتازتز و از یاد خدا غافل تر است لعنت کند....
همه‌ی حاضران با صدای بلند آمین گفتند. معاویه که دید مردم پس از شنیدن آن حقایق به جنب و جوش افتاده‌اند و مسجد از کنترل خارج شده، سرافکنده از منبر پایین آمد. چنان خشمگین شده بود که دندان‌هایش را به هم می‌فشرد و از شدت عصبانیت سبیل‌هایش را می‌جوید... و از مسجد بیرون رفت.
می‌دانستم که در ذهنش نقشه‌ی جدیدی ترسیم می‌کند؛ توطئه‌ای که امام را از سر راه خود بردارد و مزاحمی نداشته باشد [1] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) سفینة البحار، ج 2، ص 187.

نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 467
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست