نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 465
دفاع از امام علی و افشاگری علیه بنی امیه
ابنجوزی در تذکرة الخواص از سیرهنویسان نقل میکند زمانی که امام حسن
علیهالسلام با معاویه صلح کرد از کوفه عازم مدینه شد. برخی از همراهان و
پیروان معاویه مثل عمروعاص و ولید بن عقبه و عتبة بن ولید به معاویه گفتند:
ما میخواهیم حسن بن علی را به این جا بیاوریم و او را شرمنده کنیم آنگاه
راهی مدینه شود. معاویه مخالفت کرده و گفت: او زباندانترین افراد بنیهاشم
است. سرانجام امام علیهالسلام را حاضر نموده و نسبت به علی
علیهالسلام و امام حسن علیهالسلام سخنان ناروایی بیان کردند. امام
علیهالسلام سکوت کرد تا وقتی که آنها سخن به پایان بردند. آنگاه پس از حمد
و ثنای الهی و درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: قال علیهالسلام: ان
الذی أشرتم الیه قد صلی الی القبلتین و بایع البیعتین و انتم بالجمیع
مشرکون و بما انزل الله علی نبیه کافرون انه حرم علی نفسه الشهوات و امتنع
اللذات حتی انزل الله فیه «یا ایها الذین آمنوا لا تحرموا طیبات ما أحل
الله لکم» [1] . و أنت یا معاویة ممن قال رسول الله صلی الله علیه و
آله و سلم فی حقه اللهم لا تشبعه «أو لا اشبع الله بطنک) و بات
أمیرالمؤمنین یحرس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من المشرکین و فداه
بنفسه لیلة الهجرة «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله» [2] . و
وصفه الله بالایمان فقال «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا» و
المراد به أمیرالمؤمنین و قال له رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أنت
منی بمنزلة هارون من موسی و أنت أخی فی الدنیا و الآخرة و أنت یا معاویة
نظر النبی صلی الله علیه و آله و سلم الیک یوم الأحزاب، فرأی أباک علی جمل
یحرص الناس علی قتاله و أخوک یقود الجمل و أنت تسوقه فقال لعن الله الراکب و
القاید و السائق و ما قابله أبوک فی موطن الا و لعنه و کنت معه ولاک عمر
الشام فخنته ثم ولاک عثمان فتربصت علیه و أنت الذی کنت تنهی أباک عن
الاسلام حتی قلت مخاطبا له: یا صخر لا تسلمن طوعا فتفضحنا بعد الذین ببدر أصبحوا مزقا لا ترکنن الی أمر تقلدنا و الراقصات بنعمان به الحرقا و
کنت یوم بدر؛ و احد، و الخندق، و المشاهد کلها تقاتل رسول الله صلی الله
علیه و آله و سلم و قد علمت المسلمین الذی ولدت علیه؛ ثم التفت الی عمرو بن
العاص و قال أما أنت یا ابن النابغة فادعاک خمسة من قریش غلب علیک الأمهم و
هو العاص و ولدت علی فراش مشرک و فیک نزل «ان شانئک هو الأبتر» [3] و کنت
عدو الله و عدو رسوله و عدو المسلمین و کنت أضر علیهم من کل مشرک و أنت
القائل: و لا انثنی عن بنیهاشم بما اسطعت فی الغیب و المحضر و عن عایب اللات لا أنثنی و لولا رضی اللات لم تمطر أما
أنت یا ولید فلا الومک عن بغض أمیرالمؤمنین فانه قتل أباک صبرا و جلدک فی
الخمر لما صلیت بالمسلمین الفجر سکرانا، و قلت: أأزیدکم؟ و فیک یقول
الحطیئة: شهد الحطیئة حین یلقی ربه ان الولید احق بالعذر نادی و قد تمت صلاتهم أأزیدکم سکرا و ما یدری لیزیدهم أخری و لو قبلوا لأتت صلاتهم علی العشر فأتوا أبا وهب ولو قبلوا لقرنت بین الشفع و الوتر حبسوا عنانک اذ جریت و لو ترکوا عنانک لم تزل تجری و
سماک الله فی کتابه فاسقا، و سمی أمیرالمؤمنین مؤمنا فی قوله: «أفمن کان
مؤمنا کمن کان فاسقا لا یستوون» و فیک یقول حسان بن ثابت و فی
أمیرالمؤمنین: أنزل الله ذوالجلال علینا فی علی و فی الولید قرانا لیس من کان مؤمنا عمرک الله کمن کان فاسقا خوانا سوف یدعی الولید بعد قلیل و علی الی الجزاء عیانا فعلی یجزی هناک جنانا و ولید یجزی هناک هوانا و
أما أنت یا عتبة فلا الومک فی أمیرالمؤمنین فانه قتل أباک یوم بدر و اشترک
فی دم ابن عمک شیبة و هلا انکرت علی من غلب علی فراشک و وجدته نائما مع
عرسک حتی قال فیک نصر بن حجاج: نبئت عتبة هیأته عرسه لصداقة الهذلی من الحیان الفاه معها فی الفراش فلم یکن فحلا و امسک خشیة النسوان لا تعتبن یا عتیبة نفسک حبها ان النساء حبایل الشیطان ثم نفض الحسن ثوبه و قام فقال معاویة: أمرتکم أمرا فلم تسمعوا له و قلت لکم لاتبعثن الی الحسن فجاء و رب الراقصات عشیة برکبانها یهوین من سرة الیمن أخاف علیکم منه طول لسانه و بعد مداه حین اجراره الرسن فما أبیتم کنت فیکم کبعضکم و کان خطابی فیه غبنا من الغبن فحسبکم ما قال مما علمتم و حسبی بما ألفاه فی القبر و الکفن [4] . امام حسن علیه السلام فرمود: (آن
کس که شما به او اشاره کردید، سوی دو قبله نماز گزارد و دو بیعت کرد و شما
به همه چیز مشرک بودید و بدانچه که خداوند بر پیامبرش نازل کرده است، کافر
بودید، و وی بر خویشتن امیال شهوانی را تحریم کرده و از کامجوییها کناره
گرفته بود، چندان که خداوند دربارهی ایشان نازل کرد: «ای کسانی که ایمان
آوردهاید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام
نکنید». و تو ای معاویه از آنانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و
سلم دربارهی تو گفت: خدایا سیرش مکن. (یا خداوند شکمت را سیر نکند.) [5]
امیرمؤمنان، برای حراست از جان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در برابر
مشرکان [در بستر ایشان] خفت و در شب هجرت خود را فدای ایشان کرد، چندان که
خداوند آیهای از قرآن نازل فرمود: «بعضی از مردم جان خود را به خاطر
خشنودی خداوند میفروشند» که مراد از آن، امیرمؤمنان است. و رسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم بدیشان فرمود: تو برای من چون هارونی نسبت به موسی و
تو برادر من هستی در دنیا و آخرت. اما تو ای معاویه! پیامبر صلی الله
علیه و آله و سلم روز احزاب به تو نگاه کرد و پدرت را دید که بر شتری سوار
است و مردم را به جنگ با ایشان تحریک میکند و برادرت افسار شتر در دست و
تو آن را میرانی و فرمود: خدا شترسوار و شترکش و شترران را لعنت کند و در
هیچ موطنی پدرت با ایشان «پیامبر خدا» روبهرو نشد، مگر آن که پدرت را لعنت
کرد و تو نیز با او بودی. عمر تو را بر شام گماشت، به او خیانت ورزیدی
سپس عثمان تو را گماشت و تو در کمین او نشستی و از کمک به او دریغ نمودی.
تو همان کسی هستی که پدرت را همواره از اسلام باز میداشتی. حتی گفتی: ای
صخر، به اختیار تسلیم نشو که ما را بیآبرو میکنی. آن هم پس از آنها که
در بدر پاره پاره شدند. به کاری که ما را در پی خود روان کنی، اهتمام نکن
تو را سوگند به ستارگان رقصنده در خون که سوزندگی از آن است. و تو روز بدر و
احد و خندق و تمام جنگها بودی و با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
ستیز میکردی و مسلمانان آن زنی را که تو از آن زاده شدهای میشناسند. سپس رو سوی عمروعاص کرده و فرمود: اما
تو ای پسر نابغه. کسی هستی که پنج تن از قریش مدعی پدریت شد که پستترین
آنها برنده تو شد که همان عاص باشد و تو بر بستر مشرک زاده شدی و دربارهی
تو خطاب به پیامبر آن آیه نازل شد: «ملامتگر که قطعا بریده نسل و عقب است»
و تو همواره دشمن خدا و دشمن پیامآور او و دشمن مسلمانان بودهای و تو
همواره زیانبارتر از هر مشرکی برای آنان «مسلمانان» بودهای و تویی که
گفتهای: تا میتوانم، در نهان و آشکار از بنیهاشم کین برندارم و از
دشمنی با عیب جویان لات «نام یکی از بتها» دست برندارم چرا که اگر رضایت
لات نباشد، باران نبارد. اما تو ای ولید! تو را به خاطر بغض امیرمؤمنان
سرزنش نمیکنم، چرا که ایشان پدرت را به صبر [6] کشت و خود تو را به خاطر
بادهنوشی و نماز صبح گزاردنت در حال مستی در حالی که خطاب به مردم گفته
بودی آیا بیشتر بگذارم؟ حد شرعی بر تو زد و حطیئه دربارهی تو گفت: «هنگامی
که پروردگارش را دیدار کند، شهادت خواهد داد که ولید شایسته تعزیر است. در
حالی که نماز مسلمانان پایان یافته بود، ناهوشیار از سرمستی فریاد برآورد
آیا بیشترتان نگزارم؟ و اگر میپذیرفتند [نماز] دیگری را نیز بر آنان
میافزود و نمازشان ده [رکعت] میشد.» آنان نزد ابووهب شدند و اگر
میپذیرفتند تو [چندان ادامه میدادی] که شفق و وتر را به هم میپیوستی.
لگامت را فراکشیدند که تند میرفتی و اگر لگامت گسیخته بودند، همچنان
میتاختی. تو را خداوند در کتاب خود فاسق نامید و امیرمؤمنان را مؤمن نامید
در آن آیهی شریفه که میفرماید: «آیا آن که مؤمن است مانند آن کسی است که
فاسق است. اینان برابر نیستند.» و در مورد تو و امیرمؤمنان، حسان بن ثابت
گوید: خدای ذوالجلال بر ما نازل کرد دربارهی علی و ولید قرآنی. خدا
عمرت دهد، آن که مؤمن است مانند آنکه فاسق و خیانتکار است نیست. زمانی
اندک خواهد گذشت که ولید و علی آشکارا (در قیامت) خواستار پاداش خواهند شد.
در آنجا علی پاداش بهشت خواهد ستاند و ولید در آنجا خواری و عذاب دریافت
خواهد نمود. اما تو ای عتبه من تو را دربارهی امیرمؤمنان سرزنش
نمیکنم، زیرا ایشان پدرت را روز بدر کشت و در قتل پسر عمویت شیبه مشارکت
کرد و هر چه کنی نتوانی انکار آن کس کنی که بر بسترت رخنه کرد و او را خفته
با زنت یافتی. چندان که نصر بن حجاج دربارهی تو گفت: «تازه عروس عتبه
رخسارهی او را آشکار ساخت، برای صداقه هذلی از [طایفهی] حیان. به طوری
که عتبه او را با همسر خویش در بستر یافت و مرد نبود و از ترس زنان
خویشتنداری کرد. ای عتبه خود را برای جلب عشق او به زحمت مینداز، زیرا زنان دامهای شیطانند. سپس امام حسن علیهالسلام جامه تکانید و برخاست. معاویه خطاب به اطرافیان گفت: دستوری
به شما دادم، ولی شما گوش بدان ندادید و به شما گفتم دنبال حسن نفرستید.
قسم به پروردگار ستارگان رقصنده شبانگاه آمد، با سواران خود از قلب یمن
سرازیر شدند. من از زبان دراز او و دوری پرتاب او به هنگام کمند اندازیش بر
شما بیمناک بودم. وقتی نپذیرفتید، من میان شما همچون یکی از شما شدم و
سخنم دربارهی او زیان در زیان شد. پس آن چه که دربارهی شما گفت و شما
دانستید بس است، شما را. و بس است مرا آن چه که در قبر و کفن خواهم یافت.)
[~hr~]پی نوشت ها: (1) سورهی مائده، آیهی 87. (2) سورهی بقره، آیهی 207. (3) سورهی کوثر، آیهی 3. (4) 1- تذکرة الخواص، ص 182 -184. 2- مسند الامام المجتبی، ص 370، ح 2. (5) راوی می گوید: مسلم آن به نقل از ابنعباس در صحیح خود آورده. (6) در مورد قتل به صبر معانی مختلفی وجود دارد که بهتر آنها این معناست که کسی را دست و پا بسته گردن زنند.
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 465