نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 461
دعای مستجاب
حضرت مجتبی علیهالسلام بیش از بیست و پنج مرتبه با پای پیاده از مدینه
به قصد زیارت خانهی خدا به مکه رهسپار شد. در یکی از سفرها، پاهای حضرت
ورم کرده و صدمه دید. یکی از خدمتکاران عرض کرد: «یابن رسول الله! اگر سوار
شوید ممکن است قدمهایتان بهبود یابد.» امام علیهالسلام فرمود: «نه!
اما در منزلگاه بعدی سیاه پوستی نزد تو خواهد آمد و در دست او روغن و پمادی
است که درمان ورم قدمهای من در آن است، تو آن روغن را از او بخر.» خدمتکار گفت: «پدر و مادرم به فدایت، سابقه ندارد کسی در این منازل چیزی بفروشد.» امام علیهالسلام فرمود: «آن مرد در نزدیک منزلگاه بعدی است.» خدمتکار گوید: «همین که مقدار کمی از آن محل گذشتیم ناگاه آن سیاه پوست پیدا شد!». امام علیهالسلام به من فرمود: «آن شخص سیاه همین مرد است.» من نیز نزد او رفتم و تقاضای روغن نمودم.» مرد سیاه پوست: «این پماد را برای که میخواهی؟» خدمتکار: «برای حسن بن علی.» سیاه پوست: «لطفا مرا به حضور آن حضرت راهنمایی کن.» و آنگاه با هم به محضر امام علیهالسلام شرفیاب شدند. مرد
سیاه پوست گفت: «پدر و مادرم فدای تو باد، من نمیدانستم که روغن را برای
شما میخواهند، اجازه دهید که قیمتش را نگیرم، چرا که من از ارادتمندان و
نوکران شما هستم و اکنون از شما حاجتی دارم و آن این است که به هنگام جدا
شدن از همسرم او را درد زایمان بود، از خدا بخواهید که به من پسری سالم و
دوستدار شما اهلبیت مرحمت فرماید.» امام علیهالسلام فرمود: «به خانهات برگرد که خداوند به تو پسری سالم عطا فرموده و او از شیعیان ما میباشد.» آن
شخص با عجله به خانهاش بازگشت و همسرش را مشاهده کرد که پسری سالم به
دنیا آورده است. پس مجددا به قصد تشکر به محضر امام حسن علیهالسلام
بازگشت. آن کودک بعدها از شاعران و مادحین خالص و ممتاز آل محمد علیهمالسلام گردید و با نام «سید حمیری» معروف گشت. امام علیهالسلام نیز از آن روغن استفاده کرد و در دم درد پاهایش برطرف گردید [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) اصول کافی، ج 1، ص 463 - الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج 1، ص 239 - بحارالانوار، ج 43، ص 324.
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 461