responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 391

خداوند نخواست دل آنها بشکند

راوی گوید: روزی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام سطری خط نوشتند و به سوی جد خویش آمده و به آن حضرت نشان دادند تا در میان آنها قضاوت نماید.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدتی به نوشته‌ی آنها نگاه فرمود، به دلیل اینکه نمی‌خواست دل یکی از آنها را بشکند به آنها فرمود: ای حبیبان من؛
من درس نخوانده‌ام و خط را نمی‌شناسم، به سوی پدر خویش بروید تا میان شما قضاوت نماید و ببیند که کدام یک از شما خطش زیباتر است.
آنها به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به منزل حضرت فاطمه علیهاالسلام وارد شدند. وقتی آنها به سوی امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمدند، پدرشان در حال آنها تأمل نمود، و دلش به حال آنها سوخت چون نمی‌خواست یکی از آنها ناراحت شوند. به همین جهت، به آنها فرمود: به سوی مادر خود بروید تا میان شما قضاوت کند.
آنها به سوی حضرت زهرا علیهاالسلام آمدند و آنچه را که نوشته بودند به او نشان دادند و فرمودند: ای مادر؛ جد بزرگوار ما، به ما امر کرد تا خطی بنویسیم، که هر کدام خطش زیباتر باشد او قوی‌تر است. ما خط نوشتیم و به او نشان دادیم، ما را نزد پدرمان فرستاد، پدر نیز ما را به نزد شما روانه کرد. حضرت فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام کمی به فکر فرو رفت و متوجه شد که جد و پدرشان نخواستند دل آنها را بشکنند، به همین دلیل فرمود: ای نور چشمانم؛ من گردنبند خود را پاره می‌کنم و آن بر سر شما می‌ریزم، هر کدام از شما که از لؤلؤهای گردنبند بیشتر بردارد، خط او زیباتر و قدرت او بیشتر است.
راوی گوید: گردنبند حضرت فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام هفت دانه لؤلؤ داشت. حضرت برخاست و گردنبند خویش را پاره کرد و بر سر آنها ریخت.
امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هر کدام سه دانه برداشتند، یکی از دانه‌های باقی ماند که هر کدام می‌خواستند آن را بردارند.
خداوند به جبرئیل امر فرمود تا به زمین آید و آن گوهر را با بال خویش دو قسمت نماید، که هر کدام از آنها نصفی را بردارند تا دل هیچ کدام از آن دو بزرگوار غمگین نشود.
آنگاه جبرئیل علیه‌السلام در مدت یک چشم به هم زدن به زمین فرود آمد، و لؤلؤ را دو نصف کرد، و هر کدام نصفی را برداشتند [1] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1)
اشکهای خونین: 477. «ناگفته نماند که راوی این روایت، فرستاده پادشاه روم بوده و این جریان را در هنگامی که اهل‌بیت شریف سالار کربلا حضرت مولی امام حسین علیهم‌السلام را به مجلس یزید علیه العنه وارد کردند به جهت اعتراض به او بیان داشت».

نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 391
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست