نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 332
جواب دادن به سؤالات خضر
میگویند: روزی امیرالمؤمنین علیهالسلام و امام حسن علیهالسلام در
مسجد نشسته بودند. در این هنگام مردی با هیئت نیکو و جامهی زیبا وارد شد و
بر امیرالمؤمنین علیهالسلام سلام کرد. حضرت جواب فرمود. آن مرد نشست و
گفت: «یا امیرالمؤمنین! مسئلهای دارم و آن را از تو میپرسم، اگر جواب
گفتی میدانم که قوم بر تو ستم کردهاند و حق ترا غصب نمودهاند و گرنه تو
هم مثل ایشان هستی.» حضرت علی علیهالسلام فرمود: «هر چه میخواهی بپرس.» آن
مرد گفت: «وقتی انسان میخوابد روح او به کجا میرود؟ انسانها، چیزهایی که
به یاد دارند را چگونه فراموش میکنند؟ چگونه است که فرزند انسان گاهی
شبیه عموهای خود و گاهی شبیه دائیهای خود میشود؟» امیرالمؤمنین علیهالسلام روی مبارک خود را بطرف امام حسن علیهالسلام کرده و فرمود: «جواب مسائل را بگو.» امام
حسن علیهالسلام متوجه آن شخص شد و فرمود: «مرد چون به خواب میرود، روح
عقل او تعلق میگیرد به باد و باد به هوا تا آن وقت که میخواهد بیدار شود.
اگر حق تعالی بخواهد آن روح را بار دیگر به بدن وی بفرستد، دستور میدهد
روح، باد را میکشد و باد هوا را و او میرود و مانند قبل ساکن میشود.
آنچه که انسان به یاد دارد و فراموش میکند آن است که دل انسان بر ظرف
کوچکی است و بر سر آن طبقی میباشد، اگر آن شخص، صلوات بر رسول و آل او
بفرستد آن طبق از سر آن برمیخیزد و دل او روشن میگردد و آنچه فراموش کرده
به یادش میآید و اگر صلوات نفرستد یا در آن نقصانی بکند طبق بر آن خفته و
آنچه یاد داشته را فراموش میکند. علت شباهت فرزند به عموها و دائیها
آن است که اگر مرد با عروق ساکن و فراغت بال، با همسرش همبستر شود نطفه
بیاضطراب در رحم قرار میگیرد و فرزندی که بیرون میآید به پدر و مادر
شبیه میشود و اگر نطفه در وقت مجامعت، مضطرب الحال باشد در عروق عموها
بیفتد به عموها شبیه میشود و اگر در عروق دائیها واقع شود به دائیهایش
شبیه میشود. آن شخص به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: «گواهم و گواهی
میدهم که خدای تعالی یکی است و محمد صلی الله علیه و آله و سلم، رسول اوست
و تو که امیرالمؤمنین هستی وصی و نائب او میباشی و پسرت حسن علیهالسلام،
وصی تو است و حسین علیهالسلام قائم مقام حسن است.» (و تا به قائم آل محمد
علیهمالسلام یک یک را بدین طریق شمرد) و گفت: «قائم آل محمد علیهالسلام،
صاحب الامر و خاتم همهی ایشان است و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد
بعد از آنکه از جور و ستم پر شو. سلام خدا بر تو باد یا امیرالمؤمنین و بر
فرزندان طاهرین تو و رحمت خدا و برکاتش.» آنگاه برخاست و سر و روی آن حضرت و امام حسن علیهالسلام را بوسید و بیرون رفت. حضرت علی علیهالسلام فرمود: «ای حسن! بدنبال وی بیرون برو و ببین که به کجا میرود.» امام حسن علیهالسلام به دنبال او بیرون رفت و سریع برگشت و عرض کرد: «چون از مسجد بیرون رفت اثری از او ندیدم.» آن حضرت فرمود: «ای ابامحمد! دانستی که آن مرد چه کسی بود؟!» امام حسن علیهالسلام گفت: «خدا و رسول و وصی رسول، بهتر میدانند.» حضرت علی علیهالسلام فرمود: «ای فرزند! او خضر علیهالسلام بود.» همین کافی است که خضر علیهالسلام به امامت ائمهی اثنیعشر علیهمالسلام شهادت داد. [1] .