responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 817

فوز دیدار

آیت الله العظمی سید شهاب‌الدین نجفی مرعشی رحمه الله از معدود افرادی است که به حضور امام عصر علیه‌السلام مشرف شده و در این مورد حکایات متعددی وجود دارد که در بعضی از کتاب‌های مربوط به این موضوع برخی از آنها را از قول معظم له نقل کرده‌اند. این حکایات به شرح زیر است: حکایت یکم: ایشان نقل کرد: زمان تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت علیهم‌السلام فوق‌العاده مشتاق دیدار جمال دل آرای حضرت بقیة الله الأعظم علیه‌السلام شدم و عهد نمودم که چهل شب هر چهارشنبه پیاده به مسجد سهله مشرف شده در آنجا بیتوته نمایم.
به این قصد که به فوز دیدار امام عصر علیه‌السلام نایل شوم، بر این عمل مداومت داشتم تا شب چهارشنبه سی و ششم - یا سی و پنجم - که آن شب اتفاقا قدری دیرتر از شب‌های پیشین حرکت نمودم، هوا ابری و بارندگی بود در نزدیکی مسجد شریف سهله خندقی وجود داشت. هنگامی که قدم به آن خندق گذاردم، تاریکی همه جا را فرا گرفته بود، در آن حال وحشت و خوف از دزدان - که در آن زمان زیاد بودند - مرا فرا گرفت. ناگاه از پشت سر صدای راه رفتن کسی به گوشم رسید، وحشت من افزون شد، برگشتم و نگاه کردم سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم.
(تعجب است که در آن تاریکی چگونه سید بودن او را تشخیص دادم، اما در آن زمان به فکر نیفتادم و غافل بودم).
او پیش آمد و با زبان فصیح فرمود: ای سید! سلام علیکم. وحشت من زایل شد و آرامش پیدا کردم و با آن سید عرب شروع به صحبت کردم و به راه رفتن ادامه دادیم. آن سید پرسید: کجا می‌روید؟ عرض کردم: به مسجد سهله و به قصد تشرف به زیارت مولا و امام زمان حضرت بقیة الله الأعظم علیه‌السلام. پس از چند قدم که رفتیم به مسجد زید بن صوحان رسیدیم. آن مرد عرب گفت: خوب است وارد مسجد شویم و نماز تحیت را به جا آوریم.
وارد مسجد شدیم و هر کدام دو رکعت نماز را به جا آورده و دعای پس از نماز را خوانیدم. آن شخص عرب آن دعا را از حفظ می‌خواند. در آن هنگام گویی تمام اجزا و ارکان مسجد با وی آن دعا را می‌خواندند. انقلابی عجیب در خود مشاهده کردم که از توصیف آن عاجزم.
پس از اتمام دعا آن مرد عرب به سوی من نگاه کرد و گفت: یا سید! آیا گرسنه‌ای؟ خوب است شامی خورده و پس از آن به مسجد سهله برویم.
سفره‌ی غذایی را از زیر عبای خود بیرون آورد، در میان آن سفره سه قرص نان و دو - سه دانه خیار بسیار سبز بود که گویی تازه از بستان چیده بودند و حال آن که آن زمان چله‌ی زمستان بود. من با مشاهده‌ی همه‌ی این حالات باز هم انتقال پیدا نکردم که آن شخص عرب کیست؟
پس از صرف شام به مسجد سهله رفتیم و آن سید عرب تمامی اعمال مسجد سهله را به جا آورد و من هم از او پیروی کردم. هنگامی که فریضه‌ی مغرب و عشا را به جای آوردم من هم به او اقتدا کردم بدون این که از خود بپرسم که این شخص عرب کیست؟ سپس آن سید عرب به من گفت: آیا شما نیز پس از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می‌روید، یا در مسجد سهله می‌مانید؟ گفتم: می‌مانم. پس از آن با آن سید عرب در وسط مسجد بر روی سکوی مقام حضرت امام صادق علیه‌السلام نشستیم و من به آن سید عرب عرض کردم: آیا میل چای یا قهوه یا دخانیات دارید تا حاضر کنم؟ آن سید گفت: این امور فضول معاش است و ما از آنها اجتناب می‌کنیم. این کلمه در من تأثیر بسیار گذاشت که تاکنون هم هر وقت یک استکان چای صرف می‌نمایم، فرمایش آن سید عرب در نظرم می‌آید و اعضای من مرتعش می‌شود. به هر حال مجلس ما دو - سه ساعت به طول انجامید و در خلال آن مطالبی مطرح شد که اختصارا به این شرح است: آن سید مطالبی در چگونگی استخاره کردن ارائه کرد و به خواندن برخی از سوره‌ها پس از نمازهای واجب یومیه تأکید نمود و خواندن دو رکعت نماز بین نمازهای مغرب و عشا و مطالبی دیگر.
پس از آن صحبت‌ها من برای رفع حاجتی از جای برخاستم و به سمت در مسجد حرکت کردم که سر حوض بروم در وسط راه به ذهن من خلجان نمود که این شب چه شبی است؟ و این سید عرب صاحب فضایل کیست؟ شاید همان مطلوب و گمشده‌ی من است. به مجرد خطور این مطلب به ذهنم به داخل ساختمان برگشتم و متوجه شدم که از آن سید عرب اثری نیست و اصلا کسی در مسجد حضور ندارد و حال آن که من هنوز از مسجد بیرون نرفته بودم.
به این ترتیب من به مراد خود رسیده بودم در حالی که او را نشناخته بودم. از این رو دیوانه‌وار اطراف مسجد تا صبح قدم زدم، نظیر عاشقی دلسوخته که معشوق خود را گم نموده است.
منبع: چهره‌های درخشان سامراء؛ علی ربانی خلخالی؛ انتشارات مکتب الحسین چاپ اول اردیبهشت 1386.

نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 817
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست