نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 782
غوطه ور در شط آرامش
کسی نمیداند آن شبی که مردان شکست خورده از مأموریتشان بازگشتند، معتضد
چه کابوسی دید. اگر او به رشیق و سنگدلیاش آشنا نبود، گمان میکرد آنچه
او دیده، وهم و خیال و یا خطای دید بوده است. از این گذشته، مگر نه این است
که آن دو مرد دیگر تلاش کردند به آب بزنند، اما چیزی نمانده بود غرق شوند؟
تعداد اندکی از مردم میدانند که خانهی عسکری (ع) که پدرش خریده، پیش
از این متعلق به دلیل بن یعقوب نصرانی بوده است. دلیل، مهندسی بلند آوازه
در حفر کانالهای آب بوده است. متوکل، مأموریت حفر کانال بزرگ شمال سامرا
را، برای شهر تازهاش (متوکلیه)، به او سپرده بود. آیا خردمندانه است
که چنین مهندسی، منزلش را که نزدیک دجله بود، بدون کانال زیرزمینی آبی
ساخته باشد؟ و دلیل آن، این که قصر کوچکش را با نقشهی کاخهای بزرگ ساخته
بود. خانه، دارای سردابی بود که در میانهی آن حوضی قرار داشت. آب حوض از
کانال تأمین میشد. شمال حوض جوی کوچکی داشت که آب حوض را از داخل سرداب
برای آبیاری درختان به باغچه میرسانید. دریچهای فلزی، سطح آب حوض را
تنظیم میکرد. این کانال آب، هنگامی که در تابستان، آب دجله کاهش مییافت،
خشک میشد و از آنها برای فرار یا پناهگاهی سری استفاده میشد و میشود.
اما کسی راز «حصیر» را نمیداند. آیا مهدی (عج) ستونی از صخره به اندازهی
حصیر فراهم کرده که به نظر میرسد حصیری روی آب قرار دارد؟! آیا این
معجزهی او برای مبارزه با طاغوت زمان خویش است؟ مهدی، از هر پیامبری سنتی
به یادگار دارد؛ و از عیسی، راه رفتن روی آب را؛ عیسایی که از آسمان فرود
خواهد آمد و پشت سر مهدی نماز خواهد گزارد. [1] . اما سرکشان هماره خود را
نیرومندتر میدانند. اگر رشیق و همراهانش تیر به همراه داشتند، امروز دیگر
مهدی یک افسانه بود. معتضد میاندیشد و برای حمله تابستانی برنامهریزی
میکند. باید با نیروی نظامی مجهز به انواع سلاح به جنگ او رفت. تاکنون بر
دشمنان بسیاری پیروز شده، اما خطر حقیقی، این جاست؛ در خانهای که قرار از
کف او ربوده، تا آن که مهدی را دستگیر کند یا به قتل برساند. او در برابر
دشمن شگفت انگیزی است که او را ندیده است؛ کسی که از هنگام تولد تاکنون از
دیدهها پنهان بوده است. اینک در ربیع الثانی سال دویست و هشتاد هجری قمری و
تابستان هشتصد و نود و سه میلادی هستیم. نیروهای نظامی به سامرا
رسیدهاند. هدفشان محاصرهی خانهی ابنالرضا و دستگیری صاحب آن است. رشیق
همراه آنان است؛ او آن قدر خردمند است که برای حفظ سرش، سرش را تا زمانی که
معتضد زنده است، پنهان نگه دارد. [2] . آرایش نیروها در محلهی درب الحصا،
نشانهی هراس و تشویش حکومت از مهدی است؛ آن که نه او را دیدهاند و نه
میزان قدرت نظامی وی را میدانند. نیروها به خانه هجوم میبرند. فرمانده حس
میکند آوایی غمین میشنود. از نیروهایش میخواهد که خاموش باشند؛ خود،
گوش فرا میدهد. آری، کسی قرآن میخواند. صدا از قعر سرداب، بسان زمزمهی
چشمه ساری زلال، جاری است. از سربازان میخواهد تا نزدیک در سرداب مستقر
شوند. چیزی مانند محاصره؛ تا نیروهای کمکی از بغداد برسند. سربازان، مثل
مجسمهها ایستادهاند و چشم انتظار فرمان فرمانده. اما فرمانده با ذهنی
پراکنده دست بر پیشانی نهاده و نشسته است. سرش پایین است و به تأکیدهای
خلیفه به او - در اهمیت این مأموریت - و مردی که دستگیر خواهند کرد،
میاندیشد. فرمانده چنان در اندیشههایش غوطهور است که متوجه خروج جوان از
سرداب نمیشود. سربازان، جوان گندمگونی را، با خالی بر گونه راست
میبینند؛ شکوهش، دلها را لبریز میکند. سربازان مات و حیران میمانند؛
زیرا فرمانده چیزی نمیگوید. نیروها، جوان را مینگرند. جوانی که آهسته دور
و از چشمها ناپدید میشود. آوای قرآن به گوش نمیآید. فرمانده به خود
میآید. رسیدن نیروهای کمکی به طول انجامیده است. بیش از این درنگ روا
نیست. فرمان حمله به سرداب را میدهد. سربازان، بار دیگر مبهوت ماندهاند؛
زیرا فرمانده پس از خروج جوان از سرداب دستور حمله میدهد. میگویند: - قربان! مگر او از مقابل شما عبور نکرد؟ چشمان فرمانده از حیرت گشاد میشود: - کسی را ندیدم! چرا اجازه دادید برود؟! سربازی که نزدیک او ایستاده است، میگوید: - فکر کردیم شما او را دیدهاید؛ اما به عمد دستور دستگیریاش را ندادهاید. [3] . معتضد،
نشسته است و به گزارش فرمانده گوش میکند. از خشم، دندان بر دندان
میساید. مهدی، بار دیگر آنان را به مبارزه طلبیده است. خلیفه، باز
جاسوسانی را به مراقبت از خانهای میگمارد که پس از دو بار یورش، در مدت
چند ماه، زندگی در آن دیگر امکان ندارد. اینک مهدی خانهاش را رها میکند
تا زمین گستردهی خداوندی را بپیماید؛ بی پیوند به زمان یا مکان ویژهای.
او در هر مکان و زمانی که میخواهد، آشکار خواهد شد. و چه بسا اینک، تپه
ماهورها را به سوی مکه میپیماید، تا در مراسم «حج اکبر» حضور یابد.
[~hr~]پی نوشت ها: (1) صحیح مسلم، مسلم، باب الایمان، باب نزول عیسی بن مریم، ج 2، ص 500؛ مسند احمد، احمد حنبل، ج 2، ص 336. (2) الغیبة الصغری، ص 557. (3) بحارالانوار، ج 52، ص 52 و 53. منبع:
سوار سبزپوش آرزوها (روایتی نو از زندگی و زمانه امامان هادی، عسکری و
مهدی)؛ کمال السید؛ مترجم حسین سیدی؛ نسیم اندیشه؛ چاپ دوم 1385.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 782