نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 705
عبدالعظیم حسنی
او از بزرگان راویان و دانشمندان بود و در زهد و تقوا مقام والایی داشت،
برخی از اصحاب بزرگ امام ششم و هفتم و هشتم علیهمالسلام را درک کرده بود و
خود از شاگردان و راویان نامآور امام جواد و امام هادی علیهماالسلام
محسوب میشد. «صاحب بن عباد» دانشمند بزرگ شیعی مینویسد: عبدالعظیم حسنی در امور دین، آگاه و به مسایل مذهبی و احکام قرآن کاملا آشنا بود. [1] . «ابو
حماد رازی» میگوید: خدمت امام هادی علیهالسلام شرفیاب شدم و مسایلی
پرسیدم. هنگامی که خواستم از خدمت امام مرخص شوم، فرمود: هر وقت مشکلی
برایت پیش آمد از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا نیز به او برسان. [2] .
حضرت عبدالعظیم در مدارج ایمان و معرفت به جایگاهی رسید که امام هادی
علیهالسلام به او فرمود: تو از دوستان حقیقی مایی. [3] . یکبار او عقائد
خویش را به امام عرضه داشت، و امام هادی علیهالسلام عقائد او را تصدیق
فرمود، چنانکه خود میگوید: بر مولای خود امام هادی علیهالسلام وارد شدم،
چون نظرش بر من افتاد، فرمود: مرحبا بر تو ای ابوالقاسم! تو به راستی دوست
مایی. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، میخواهم دینم را به شما عرضه دارم
چنانکه مورد رضایت شما بود بر آن ثابت قدم باشم تا خدای متعال را ملاقات
کنم. فرمود: بگو. عرض کردم: اعتقاد من آن است که خدای تبارک و تعالی یکتا
است و هیچ چیز شبیه او نیست، و او از «ابطال» (خدا را هیچ انگاشتن) و
«تشبیه» (خدا را با مخلوقات شبیه و همانند دانستن) بیرون است. خدای متعال
نه «جسم» است و نه «صورت» و نه «عرض» و نه «جوهر»، بلکه او پدید آورندهی
اجسام و صورتگر صورتها و آفریدگار اعراض و جواهر و مربی و مالک و قرار
دهنده و پدید آورندهی هر چیز است. و معتقدم که محمد صلی الله علیه و آله و
سلم بنده و پیامبر او و آخرین سفیر الهی است و تا قیامت، پیامبر دیگری
نخواهد آمد و شریعت و دین او پایان همهی ادیان و شرایع است و تا قیامت،
شریعتی پس از او نخواهد آمد. و معتقدم امام و جانشین و سرپرست پس از پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و سپس امام
حسن، و بعد امام حسین، امام علی بن الحسین، امام محمد بن علی، امام جعفر
بن محمد، امام موسی بن جعفر، امام علی بن موسی، امام محمد بن علی، و آنگاه
تو مولای من هستی. امام فرمود: بعد از من فرزندم «حسن» - امام است - پس
مردم را نسبت به فرزند حسن چگونه میبینی؟ عرض کردم: مولای من، مگر او
چگونه است؟ فرمود: زیرا شخص او - حضرت مهدی علیهالسلام - دیده نمیشود،
... تا آنگاه که قیام کند و زمین را از عدل و داد پر سازد، همچنان که از
ظلم و جور پر شده باشد. آنگاه گفتم: اعتراف میکنم که دوست آنان - أئمه
علیهمالسلام - دوست خدا و دشمنان آنان، دشمن خدا است، و اطاعت از آنان،
اطاعت خدا و نافرمانی از آنان، نافرمانی از خدا است. و معتقدم که
معراج، سؤال و جواب در قبر، بهشت، دوزخ، صراط و میزان، درست و بر حق است، و
روز قیامت آمدنی است و هیچ تردیدی در آن نیست و خداوند مردگان را زنده
میکند. و معتقدم که واجبات دین پس از ولایت، نماز، زکات، روزه، حج،
جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است. امام فرمود: ای ابوالقاسم، به خدا
سوگند این همان دینی است که خدای متعال برای بندگانش پسندیده است. بر آن
ثابت و استوار باش. خداوند تو را در دنیا و آخرت بر گفتار ثابت، استوار
بدارد. [4] . آن طور که از تاریخ و روایات بر میآید حضرت عبدالعظیم
علیهالسلام مورد تعقیب حکومت وقت قرار گرفت و برای مصونیت از خطر به ایران
آمد و در شهر ری پنهان شد. در تاریخ زندگانی او میخوانیم: حضرت عبدالعظیم
به شهر ری وارد شد، در حالی که سلطان وقت فراری بود، و در سرداب خانهی
مردی از شیعیان در «سکة الموالی» - کوی بردگان یا کوی بزرگان - اقامت گزید و
در آنجا به عبادت پرداخت، روزها را روزه میگرفت و شبها به شب زندهداری و
نماز میگذراند، و گاهی پنهانی از خانه بیرون میرفت و قبری را که مقابل
قبر اوست - و هم اکنون به امامزاده حمزه معروف است - زیارت می کرد و
میفرمود: او از فرزندان موسی بن جعفر علیهماالسلام است. او همچنان در آن
خانه میزیست. خبر - اقامت او در شهر ری - به تدریج به شیعیان خاندان
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید تا بیشتر آنان با او آشنا شدند. پس
مردی از شیعیان، پیامبر را در خواب دید که به او فرمود: مردی از فرزندانم
را از «سکة الموالی» میآورند و کنار درخت سیب، در باغ «عبدالجبار بن
عبدالوهاب» دفن میکنند. و به همین مکان که اکنون در آن مدفون است، اشاره
فرمود. آن مرد رفت تا آن درخت سیب و زمین را از صاحب زمین خریداری کند.
صاحب زمین از او پرسید: زمین و درخت را برای چه میخواهی؟ خریدار جریان
خواب را برایش بازگو کرد. صاحب درخت گفت: من نیز خوابی مانند خواب تو
دیدهام. سپس آن مرد جای درخت و همهی باغ را بر حضرت عبدالعظیم و شیعیان
وقف کرد که در آنجا دفن شوند. پس از چندی حضرت عبدالعظیم بیمار شد و از
دنیا رفت. هنگام غسل که او را برهنه کردند در جیب او نامهای یافتند که نسب
او در آن نوشته شده بود. [5] . وفات حضرت عبدالعظیم در دوران امامت حضرت
هادی علیهالسلام بوده است و اوج شخصیت الهی آن بزرگوار را در روایتی که
«محمد بن یحیی عطار» نقل میکند باید دید. وی میگوید: امام هادی
علیهالسلام به مردی از اهالی شهر ری که خدمتشان شرفیاب شده بود، فرمود:
کجا بودی؟ عرض کرد: به زیارت قبر امام حسین علیهالسلام رفته بودم. امام
فرمود: آگاه باش، اگر قبر عبدالعظیم را که در شهر شماست زیارت میکردی،
مانند شخصی بودی که قبر امام حسین علیهالسلام را زیارت کرده است. [6]
.حضرت عبدالعظیم از موثقترین علما و راویان شیعه در زمان ائمه
علیهمالسلام محسوب میشود. آن گرامی از جملهی مؤلفان و نویسندگان نیز
بوده و نقل میکنند کتابی دربارهی خطبههای امیرمؤمنان علی علیهالسلام و
کتاب دیگری به نام «یوم ولیله» نوشته است. [7] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) عبدالعظیم الحسنی، ص 31. (2) مدرک بالا، ص 24. (3) شیخ صدوق، امالی، ص 204. (4) مدرک بالا. (5) مقدس اردبیلی، جامع الرواة، ج 1، ص 460. (6) عبدالعظیم الحسنی، ص 63. (7) مدرک بالا. منبع: برگزیدگان (جلد 2)؛ بازنویسی: مهدی رحیمی - عبدالله طاهرخانی؛ واحد کودکان و نوجوانان بنیاد بعثت؛ چاپ اول 1385.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 705