نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 605
سلام کردن کوه ها و سنگها
امام عسکری علیهالسلام از امام هادی علیهالسلام نقل میکند که فرمود: امام
قصه سلام کردن کوهها، و صخرهها، و سنگها بر پیامبر صلی الله علیه و آله
این است که: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله سفر تجارتی به شام را رها
کرد، و همه آنچه را که خداوند از این سفرها نصیبش کرده بود، صدقه داد. هر
بامدادان به جانب کوه حرا میآمد، و از آن بالا میرفت، و از بلندیهای آن
به آثار رحمت خدا، و انواع عجائب و اسرار رحمت و حکمت او چشم میدوخت، به
اطراف آسمان، و کرانههای زمین، و دریاها، و بیابانهای خشک، و دشتها با
دیده عبرت مینگریست، و از این آیات الهی یاد خدا میکرد، و او را آنچنان
که حق پرستش اوست، عبادت میکرد. چون چهل سالش کامل شد، و خدای سبحان
به دل او نگریست، و آن را بهترین، و عالیترین، و مطیعترین، و خاشع و
خاضعترین دلها یافت، به درهای آسمان [ملکوت و غیب خود]، اذن داد تا باز
شوند، و محمد صلی الله علیه و آله ببیند، و به فرشتگان اذن داد تا فرود
آیند، و محمد صلی الله علیه و آله بنگرد، و رحمت [ویژه خود] را فرمان داد
که از ساق عرش تا [فرق] سرش فرود آید، و محمد صلی الله علیه و آله را فرا
گیرد، و محمد صلی الله علیه و آله، جبریل روح الامین را - که طوقی از نور
دارد، و طاووس فرشتگان است - دید که بر او فرود آمد، و بازویش را گرفت، و
تکان داد، و گفت: ای محمد! بخوان. گفت: چه بخوانم؟! گفت: ای محمد!
«بخوان به نام پروردگارت که آفرید، انسان را از علق آفرید، بخوان و
پروردگار تو کریمترین [کریمان] است، همان کس که به وسیله قلم آموخت، به
انسان آنچه را که نمیدانست آموخت»، آری وحی پروردگارش را آورد، و به آسمان
بالا رفت. محمد صلی الله علیه و آله از کوه پائین آمد، در حالی که آنچنان عظمت و کبریایی خداوند او را فراگرفته بود که دچار تب و لرز شد. امام
علیهالسلام میگوید: بر پیامبر صلی الله علیه و آله - که عاقلترین، و
گرامیترین مخلوق خداست، و شیطان، و کردار و گفتار دیوانگان، از هر چیز
منفورترش بود - بسیار سخت مینمود که قریش تکذیبش کنند، و به جنون و شیطان
زدگی نسبتش دهند، خدای سبحان خواست تا شرح صدرش دهد، و شجاعت و دلگرمیاش
بخشد، از اینرو کوهها و صخرهها و کلوخها را به سخن آورد، و چون به هر یک
از آنها میگذشت ندا میکردند: سلام بر تو ای محمد! سلام بر تو ای ولی
خدا! سلام بر تو ای رسول خدا! سلام بر تو ای حبیب خدا! مژده بادت که خدای
سبحان، تو را بر همه مخلوقات، از پیشینیان و پسینیان، برتری و زیبایی و
آراستگی داده، و کرامت بخشیده است. تو از گفتار قریش که بگویند: تو دیوانه،
و از دین برگشتهای غمین مباش، زیرا خوب و بزرگوار کسی است که پروردگار
عالم، خوب و بزرگوارش کرده باشد، از تکذیب قریش، و سرکشان عرب، دلتنگ مشو،
پروردگارت به زودی تو را در اوج قله کرامت، و بالاترین درجات کمال قرار
خواهد داد. [پیامبر صلی الله علیه و آله از سالها پیش، این مژده غیبی
را میشنید که:] خداوند در آینده دوستدارانت را از وصیت - علی - متنعم و
شادمان میسازد، و علوم [و معارف الهی] تو را توسط او در میان بندگان خدا و
سرزمینها نشر میدهد، و با دخترت فاطمه علیهاالسلام چشمت را روشن میکند،
که از او و علی علیهالسلام، دو سرور جوانان بهشت - حسن علیهالسلام و
حسین علیهالسلام - زاده میشوند، و دینت در سرزمینها گسترش میابد، و
پاداش دوستداران تو و برادرت علی، بزرگ خواهد بود، و خداوند پرچم حمد خود
را در دست تو مینهد، و تو آن را در دست برادرت علی مینهی، تا هر پیامبر و
صدیق و شهیدی در سایه آن، به رهبری او به سوی نعمتهای بهشتی راه یابد. من
در ملکوت خود میگفتم: پروردگارا! این علی که تو مرا به [یاری] او وعده
میدهی کیست؟ آیا او پسر عموی من است؟ - [امام علیهالسلام میفرماید:] این
در زمانی بود که علی [هنوز] کودک بود، و چون کمی راه افتاد، و با پیامبر
همراه شد [پیامبر صلی الله علیه و آله] میفرمود: - آیا او این علی است؟ پس
در هر بار از این [مشاهدات، و پرسشهای ملکوتی]، ترازوی جلال الهی برایش
جلوه میکرد، محمد صلی الله علیه و آله را در یک کفه، و علی و دیگر امتش را
تا قیامت، در کفه دیگر مینهادند، و میسنجیدند، و او رجحان میافت، سپس به
جای محمد صلی الله علیه و آله در کفه او علی را مینهادند، و بقیه امت را
در کفه دیگر، و میسنجیدند، و علی رجحان میافت، و بدینگونه رسول خدا صلی
الله علیه و آله، علی را با همه اوصافش شناخت، و در ملکوتش ندا دادند: ای
محمد! این علی فرزند ابیطالب، برگزیده من است، که با او دینم را یاری
میکنم، و پس از تو بر همه امت تو رجحان دارد. [پیامبر صلی الله علیه و
آله فرمود:] و بدینسان خداوند برای انجام رسالتش شرح صدرم داد، و از دفاع
[و درگیری با] امت، سبکبارم کرد، و درگیری با ستمگران سرکش قریش را برایم
آسان فرمود. قال الامام العسکری علیهالسلام: قال علی بن محمد
علیهماالسلام: و أما تسلیم الجبال و الصخور و الأحجار علیه، فان رسول الله
صلی الله علیه و آله لما ترک التجارة الی الشام، و تصدق بکل ما رزقه الله
تعالی من تلک التجارات، کان یغدو کل یوم الی حراء، یصعده ینظر من قلله الی
آثار رحمة الله و أنواع عجائب رحمته و بدائع حکمته، و ینظر الی أکناف
السماء، و أقطار الأرض و البحار، و المفاوز، و الفیافی، فیعتبر بتلک
الآثار، و یتذکر بتلک الآیات، و یعبد الله حق عبادته. فلما استکمل
أربعین سنة [و] نظر الله عزوجل الی قلبه، فوجده أفضل القلوب و أجلها، و
أطوعها و أخشعها و أخضعها، أذن لأبواب السماء ففتحت، و محمد صلی الله علیه و
آله ینظر الیها، و أذن للملائکة فنزلوا، و محمد صلی الله علیه و آله ینظر
الیهم، و أمر بالرحمة فأنزلت علیه من لدن ساق العرش الی رأس محمد و غمرته، و
نظر الی جبرئیل، الروح الأمین، المطوق بالنور، طاوس الملائکة هبط الیه، و
أخذ بضبعه [1] وهزه، و قال: یا محمد! اقرأ. قال: و ما أقرأ؟ قال: یا
محمد (اقرأ باسم ربک الذی خلق - خلق الانسان من علق - الی قوله - ما لم
یعلم) [2] ثم أوحی [الیه] ما أوحی الیه ربه عزوجل، ثم صعد الی العلو، و نزل
محمد صلی الله علیه و آله من الجبل، و قد غشیه من تعظیم جلال الله، و ورد
علیه من کبیر شأنه ما رکبه به الحمی و النافض. یقول: و قد اشتد علیه ما
یخافه من تکذیب قریش فی خبره، و نسبتهم ایاه الی الجنون، [و أنه] یعتریه
شیطان، و کان من أول أمره أعقل خلیقة الله، و أکرم برایاه، و أبغض الأشیاء
الیه الشیطان و أفعال المجانین و أقوالهم. فأراد الله عزوجل أن یشرح
صدره، و یشجع قلبه، فأنطق الجبال و الصخور و المدر، و کلما وصل الی شیء
منها ناداه: [السلام علیک یا محمد!] السلام علیک یا ولی الله! السلام علیک
یا رسول الله! السلام علیک یا حبیب الله! أبشر، فان الله عزوجل قد فضلک، و
جملک، و زینک، و أکرمک فوق الخلائق أجمعین من الأولین و الآخرین، لا یحزنک
قول قریش: انک مجنون، و عن الدین مفتون، فان الفاضل من فضله [الله] رب
العالمین، و الکریم من کرمه خالق الخلق أجمعین، فلا یضیقن صدرک من تکذیب
قریش و عتاة العرب لک، فسوف یبلغک ربک أقصی منتهی الکرامات، و یرفعک الی
أرفع الدرجات. و سوف ینعم و یفرح أولیاءک بوصیک علی بن أبیطالب
علیهالسلام، و سوف یبث علومک فی العباد و البلاد، بمفتاحک و باب مدینة
علمک علی بن أبیطالب علیهالسلام، و سوف یقر عینک ببنتک فاطمة
علیهاالسلام، و سوف یخرج منها و من علی، الحسن و الحسین، سیدی شباب أهل
الجنة، و سوف ینشر فی البلاد دینک، و سوف یعظم أجور المحبین لک و لأخیک،
وسوف یضع فی یدک لواء الحمد، فتضعه فی ید أخیک علی، فیکون تحته کل نبی و
صدیق و شهید، یکون قائدهم أجمعین الی جنات النعیم. فقلت فی سری: یا رب! من
علی بن أبیطالب الذی وعدتنی به؟ - و ذلک بعد ما ولد علی علیهالسلام و هو
طفل - أو هو ولد عمی؟ و قال بعد ذلک لما تحرک علی قلیلا، و هو معه: أهو
هذا؟ ففی کل مرة من ذلک أنزل علیه میزان الجلال، فجعل محمد صلی الله علیه و
آله فی کفة منه، و مثل له علی علیهالسلام و سائر الخلق من أمته الی یوم
القیامة [فی کفة]، فوزن بهم فرجح. ثم أخرج محمد صلی الله علیه و آله من
الکفة، و ترک علی فی کفة محمد صلی الله علیه و آله التی کان فیها، فوزن
بسائر أمته، فرجح بهم، فعرفه رسول الله صلی الله علیه و آله بعینه وصفته. و
نودی فی سره: یا محمد! هذا علی بن أبیطالب صفیی الذی أؤید به هذا الدین،
یرجح علی جمیع أمتک بعدک. فذلک حین شرح الله صدری بأداء الرسالة، و خفف عنی
مکافحة الأمة، و سهل علی مبارزة العتاة الجبابرة من قریش [3] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) الضبع: العضد. مجمع البحرین 2: 5، (ضبع). (2) العلق: 1 - 5. (3) التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیهالسلام: 156 ح 78، بحارالأنوار 18: 205 ح 36. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 605