نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 561
زنده کردن غلامان کشته شده
ابراهیم بن بلطون میگوید: مدتی بود، من پردهدار متوکل بودم. روزی
عدهای غلام برای او فرستاده بودند. متوکل به من دستور داده بود که از آنها
محافظت کنم و امور ضروری آنها را به عهده بگیرم. روزی من پیش متوکل
ایستاده بودم که امام هادی علیهالسلام به نزد وی آمد. وقتی آن حضرت نشست،
متوکل گفت: «غلامان را بیرون بیاور.» وقتی نگاه غلامان به امام هادی
علیهالسلام افتاد، به سجده افتاده و دست و پای آن حضرت را بوسیدند. متوکل
بعد از مشاهدهی این حال، قدرت ایستادن نداشت. آن حضرت مدتی نشست و بعد از
آن بیرون رفت. متوکل پرسید: «این چکاری بود که شما انجام دادید؟» آنها
گفتند: «این شخصی است که هر سال به دیار ما میآید و به ما علم دین
میآموزد و او وصی پیغمبر آخرالزمان است و ما از وی معجزههای زیادی
دیدهایم و او از بزرگان دین میباشد.» وقتی سخنان غلامان به آخر رسید،
متوکل به من امر کرد که آنها را بکشم و من نیز ایشان را کشتم و دفن نمودم.
چون شب شد خواستم به خدمت امام هادی علیهالسلام بروم و جریان را برای
ایشان بیان نمایم. وقتی به درب خانهی آن حضرت رسیدم، مشاهده کردم خادمی بر
درب خانه ایستاده است. او گفت: «امام هادی علیهالسلام تو را میطلبد.» پس
با آن خادم، داخل خانه شدم. دیدم امام هادی علیهالسلام نشسته است، حضرت
به من فرمود: «ای فرزند بلطون! حال غلامان چگونه است؟» گفتم: «همه را
کشتم.» حضرت فرمود: «همه را کشتی؟» گفتم: «به خدا قسم آری.» حضرت فرمود:
«میخواهی آنها را ببینی؟» گفتم: «بلی و لیکن من آنها را کشته و دفن
نمودهام.» سپس آن حضرت به من اشاره فرمود که: «به درون خانه برو تا حال
ایشان را ببینی.» پس من داخل رفتم و دیدم که همه آنها صحیح و سالم
نشستهاند و در حال خوردن میوه میباشند. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) خلاصة الأخبار. منبع: عجایب و معجزات شگفتانگیزی از امام هادی؛ واحد تحقیقاتی گل نرگس؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 561