نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 188
پاسخ امام هادی به پرسش یحیی بن اکثم
موسی بن محمد بن الرضا علیهماالسلام [1] گوید: یحیی بن اکثم [2] را در
دارالعامه [3] ملاقات کردم، [به صورت کتبی] سؤالاتی از من کرد، سپس خدمت
برادرم علی بن محمد علیهماالسلام رسیدم، حضرت علیهالسلام اندرزهایی به من
کرد که سبب شد در حق آن جناب بصیرت یابم، و لزوم اطاعتش را بشناسم، پس عرض
کردم: فدایت شوم، ابن اکثم از من سؤالاتی کرده، و خواسته تا نظر خود را
بگویم، حضرت علیهالسلام خندید و فرمود: نظر دادی؟ عرض کردم: نه،
نمیدانستم، فرمود: چه بود؟ عرض کردم: سؤالات کتبی او از این قرار است: 1-
خداوند میفرماید: «کسی که نزد او دانشی از کتاب الهی بود، گفت: من آن
[تخت بلقیس] را پیش از آن که چشم خود را بر هم زنی برایت میآورم»، مگر
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علم آصف محتاج بود؟ 2- و خداوند
میفرماید: «و [یوسف] پدر و مادرش را به تخت برنشانید، و [همه آنان] برای
او به سجده درافتادند»، آیا یعقوب و فرزندانش که پیامبر بودند، برای یوسف
سجده کردند؟ 3- و میفرماید: «و اگر از آنچه بر تو نازل کردهایم در
شکی، از کسانی که پیش از تو کتاب الهی را میخواندهاند بپرس»، مخاطب آیه
کیست؟ اگر پیامبر صلی الله علیه و آله است، پس به شک افتاده است، و اگر
دیگری است، پس قرآن بر که نازل شده است؟ 4- و میفرماید: «و اگر آنچه
درخت در زمین است قلم باشد، و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید، سخنان
خدا پایان نپذیرد»، این دریاها چیست؟ و کجاست؟ 5- و میفرماید: «و در
آن [بهشت]، آنچه را که دلها بخواهند، و دیدگان را خوش آید هست»، دل آدم
علیهالسلام گندم خواست، و خورد، پس چرا کیفرش دادند؟ 6- و میفرماید:
«یا پسران و دختران را به آنها تزویج میکنیم»، خدا پسران را به بندگانش
تزویج میکند، پس چرا قوم لوط را کیفر داد؟ 7- و چگونه شهادت زن تنها، جایز است، با اینکه خداوند میفرماید: «و دو مرد عادل را به شهادت گیرید»؟ 8-
و علی علیهالسلام در ارث خنثی، میفرماید: «[تعیین] ارث [مرد یا زن بودن]
او، طبق مجرای بول اوست»، جریان بول او را چه کسی باید ببیند؟ اگر مرد
بیند شاید او زن باشد، و اگر زن بیند شاید او مرد باشد، و شهادت [خودش هم
که] ذی نفع [است]، قبول نیست. 9- و مردی که سراغ گله گوسفندان آمد، و
چوپان را دید که با گوسفندی آمیزش کرده، و چون چشمش به صاحب گله افتاد،
کنار رفت، و آن گوسفند در میان گوسفندان دیگر گم شد، این گوسفندان را چگونه
سر ببرند؟ آیا خوردن [گوشت] آنها جایز است یا نه؟ 10- و نماز صبح چرا بلند خوانده میشود، با اینکه از نمازهای روز است، و این نماز شب است که بلند خوانده میشود؟ 11- علی علیهالسلام به ابن جرموز [قاتل زبیر] فرمود: قاتل ابنصفیه را به آتش بشارت ده، چگونه او که امام بود قاتل را نکشت؟ 12-
باز چرا علی علیهالسلام در جنگ صفین، همه مهاجمان، و فراریان، و مجروحان
را کشت، ولی در جنگ جمل فراریان و مجروحان را نکشت، و اعلان کرد: هر که به
خانهاش رود، ایمن است، و هر که سلاحش را افکند، ایمن است، این اختلاف رویه
برای چه بود؟ اگر حکم اول درست بود، پس دومی اشتباه بوده است. 13- و اگر کسی اقرار به لواط کند، آیا حد میخورد یا نه؟ امام
هادی علیهالسلام فرمود: بنویس. عرض کردم: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس. به
نام خداوند بخشنده مهربان خدا تو را به راه راست هدایت کند، نامه تو رسید،
با خردهگیریهای خود، ما را آزمودهای تا اگر [در پاسخ گویی] کوتاهی
کردیم، بهانهای برای عیبجویی ما به دست آوری، خدا طبق نیتی که داری، سزایت
دهد، اینک به پاسخ پرسشهایت گوش فرا ده، فهمت را برای درک آنها آماده و
حواست را جمع کن، که حجت بر تو تمام شد، والسلام. 1- آنکه نزد او دانشی
از کتاب الهی بود، آصف بن برخیا بود، و سلیمان علیهالسلام از علم به آنچه
آصف میشناخت عاجز نبود، بلکه میخواست به امت خود از جن و انس، معرفی کند
که حجت بعد از او آصف است، و آن علم را سلیمان - به امر خدا - به وی سپرده
و تعلیم داده بود تا در امامت و رهبریش اختلاف نکنند، چنانکه در زمان حضرت
داود علیهالسلام هم، به سلیمان تعلیم شده بود، تا پیامبری و امامت او پس
از پدر معلوم شود، و حجت بر مردم تمام گردد. 2- اما سجده یعقوب و
فرزندانش، برای اطاعت خدا، و محبت به یوسف بود [، نه برای یوسف]، چنانکه
سجده فرشتگان به آدم علیهالسلام نیز برای آدم نبود، بلکه برای اطاعت خدا، و
محبت به آدم بود، پس سجده یعقوب و فرزندانش به همراه یوسف، به شکرانه گرد
هم آمدن دوباره [، و پایان دوره فراق] بود، آیا نمیبینی که همان دم در
مقام شکر میگوید: «پروردگارا! تو به من دولت دادی، و از تعبیر خوابها به
من آموختی...» 3- و اما مخاطب در آیه «فان کنت فی شک...»، پیامبر
خداست، او در وحیی که بر او نازل شده بود شک نداشت، نادانان میگفتند: چرا
خدا از فرشتگان، پیامبری نفرستاد، و پیغمبرش را با ما فرق نگذاشت تا از
خوردن و آشامیدن و راه رفتن در بازارها بینیاز باشد؟ خداوند به پیامبرش
وحی کرد که در حضور این جاهلان، از کسانی که پیش از تو با کتابهای آسمانی
آشنا بودهاند بپرس آیا خدا تاکنون پیامبری برای بشر فرستاده که نخورد و
ننوشد و در بازارها راه نرود؟ تو هم مثل آنها. و این که فرمود: «و اگر شک
داری...» با اینکه او شک نداشت، برای مماشات با خصم است، چنانکه [در آیه
مباهله] میفرماید: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و
ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم، و
لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»، [البته دروغگویان، نصارا بودند،
ولی] اگر میگفت: [لعنت خدا را] بر شما [قرار دهیم]، برای مباهله حاضر
نمیشدند، و خدا میدانست پیغمبرش رسالتهای او را ابلاغ میکند، و دروغگو
نیست، و پیامبر هم به راستگویی خود یقین داشت، ولی میخواست که [به قصد
بیطرفی، و نرم کردن دل خصم با او]، همراهی و مماشات کند. 4- و اما آیه
(و لو أن ما فی الأرض من شجرة أقلام...)، آری چنین است، اگر درختهای دنیا
قلم شوند، و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید، و چشمههای زمین بجوشد،
همه اینها تمام شوند پیش از آن که کلمات خدا پایان پذیرد، و [اینکه
پرسیدی: هفت دریا چیست؟ مراد از] آنها [هر آبی است که منبع دارد،] همچون
چشمه کبریت، چشمه یمن [یا: نمر]، چشمه برهوت، و چشمه طبریه، و آب گرم
ماسبندان، آب گرم افریقیه معروف به لسان، و چشمه بحرون. و ما کلمات پایان
ناپذیر خدائیم که فضائلمان از درک بیرون است. 5- و اما بهشت، البته هر
گونه خوراکی، نوشابه، و سرگرمی که دلها بخواهند، و چشمها لذت برند، در آن
هست، و همه را هم خدا برای آدم علیهالسلام حلال کرده بود، و درختی که آدم
و همسرش را از آن نهی فرمود، درخت حسد بود، به آنها توصیه کرده بود که به
چشم حسد بر کسانی که خدا بر دیگران فضیلتشان داده، ننگرند، ولی آدم
علیهالسلام فراموش کرد، و بر آنان حسد برد، و خدا او را با همت و اراده
نیافت. 6- و اما آیه «او یزوجهم ذکرانا و اناثا»، مفهومش این است که
فرزندان برخی مردم هم پسر است، و هم دختر، [که در یک خانه همنشیناند]، به
دو همنشین نیز «زوجان» گفته میشود که هر یک «زوج» دیگری است، [نه آن که
مراد، ازدواج باشد]، پناه بر خدا که مراد پروردگار جلیل، نیرنگهایی باشد
که تو بر خود ساختهای تا مجوز گناهان [، لواط کاری] امت باشد، «و هر که
مرتکب این گناه شود، کیفر بیند، روز قیامت، عذابش دو چندان شود، و پیوسته
در آن، خوار بماند»، مگر آن که توبه کند. 7- و اما قبول شهادت یک زن،
این مربوط به «قابله» است، که شهادت او [به زنده یا مرده بودن نوزاد در
هنگام زایمان]، اگر پسندیده [و موثق] باشد، پذیرفته است، وگرنه، کمتر از دو
زن کافی نیست، و به حکم ضرورت به جای دو مرد محسوب میشوند، زیرا اینجا
مرد نمیتواند کار زن را به عهده بگیرد، و اگر یک زن [ناموثق] بیش نبود،
شهادتش با قسم پذیرفته است. 8- و اما مسئله خنثی همان است که علی
علیهالسلام فرموده، اما به این صورت که: مردان عادلی جلو آیینه میایستند،
خنثی پشت سر آنها برهنه میشود، آنان عکس او را در آیینه میبینند و
شهادت میدهند. 9- و اما در موضوع صاحب گله، و چوپان، اگر گوسفندی را
که چوپان با آن آمیزش کرده بود میشناسد، همان را سر میبرد، و میسوزاند، و
اگر نمیشناسد [با قرعه تعیین میکند]، گله را دو نصف میکند، و قرعه
میکشد، به نام هر یک درآمد، نصف دیگر آزاد است، باز همین نصف را دو نیمه
میکند و قرعه میکشد، و عمل را ادامه میدهد تا دو تا بیشتر نماند، و قرعه
آخرین به نام هر یک افتاد، همان را سر میبرد، و میسوزاند، و بقیه آزاد
میشوند. 10- و اما بلند خواندن نماز صبح، برای این است که پیامبر صلی
الله علیه و آله آن را وقتی میخواند که هوا تاریک بود، از این جهت به حکم
قرائتهای شبانه است. 11- و اما فرموده علی علیهالسلام که: «قاتل ابن
صفیه را به آتش بشارت ده»، این مژدهای بود که قبلا پیغمبر داده بود، و
قاتل از خوارج بود که در جنگ نهروان شرکت کرد، و علی علیهالسلام او را در
بصره نکشت، زیرا میدانست که در فتنه نهروان کشته میشود. 12- و اما
این که، علی علیهالسلام، مهاجم و فراری، و زخمی در نبرد صفین را میکشت، و
فراری جنگ جمل را تعقیب نمیکرد، و زخمی ایشان را نمیکشت، و هر که سلاح
میافکند، و به خانه خود میرفت، امان میداد، سرش این بود که اهل جمل،
رهبرشان [طلحه و زبیر]، کشته شدند، و دیگر [پایگاه و تشکل و] جمعیتی
نداشتند که به آن بازگردند، [و فتنه را از سر گیرند،] همه دست از جنگ، و
مخالفت، و پیمان شکنی کشیده به خانههای خود برگشتند، راضی بودند که کسی با
آنها کاری نداشته باشد، از این رو حکم ایشان که دیگر در اندیشه یارگیری،
[و جنگ مجدد نبودند،] برداشتن شمشیر، و خودداری از آزارشان بود، اما اهل
صفین به [پایگاه، و] اردوگاهی مجهز برمیگشتند، و رهبری داشتند که اسلحه،
زره، نیزه و شمشیر برایشان فراهم میکرد، و جوائز گرانبها به ایشان میداد،
و آذوقه برایشان تهیه میدید، بیماران را عیادت، و دست و پا شکستگان را
شکسته بندی، و زخمیها را مداوا، و پیادهها را مرکب، و برهنگان را جامه
میداد، و باز به میدان نبرد میفرستاد، از این رو علی علیهالسلام - که به
حکم خدا در نبرد با [سرکشان] اهل توحید آگاه بود - میان این دو گروه،
برابر رفتار نکرد، بلکه حق را بر ایشان شرح میداد، هر که نمیپذیرفت با
شمشیر روبرو میشد، مگر آنکه توبه میکرد. 13- و اما مردی که به لواط
اقرار کند، اگر شاهدی در کار نباشد، و به دلخواه اقرار کند، حاکم شرعی که
از جانب خدا کیفر میدهد، میتواند بر او منت بگذارد، [و چون خود اقرار
کرده، معافش دارد،] آیا نشنیدهای که خداوند [به حضرت سلیمان] میفرماید:
«این عطای ما است...»، به همه پرسشهایت پاسخ دادیم، این را بدان. و قال أیضا: قال
موسی بن محمد بن الرضا علیهمالسلام: لقیت یحیی بن أکثم فی دار العامة،
فسألنی عن مسائل فجئت الی أخی علی بن محمد علیهماالسلام فدار بینی و بینه
من المواعظ ما حملنی و بصرنی طاعته، فقلت له: جعلت فداک! ان ابن أکثم کتب
یسألنی عن مسائل لأفتیه فیها، فضحک علیهالسلام ثم قال: فهل أفتیته؟ قلت:
لا، لم أعرفها. قال علیهالسلام: و ما هی؟ قلت: کتب یسألنی عن قول الله:
(قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل أن یرتد الیک طرفک) [4] ،
نبی الله کان محتاجا الی علم آصف؟ و عن قوله: (و رفع أبویه علی العرش و
خروا له سجدا) [5] سجد یعقوب و ولده لیوسف و هم أنبیاء؟ و عن قوله: (فان
کنت فی شک مما أنزلنا الیک فسئل الذین یقرؤن الکتاب) [6] من المخاطب
بالآیة؟ فان کان المخاطب النبی صلی الله علیه و آله فقد شک، و ان کان
المخاطب غیره فعلی من اذا أنزل الکتاب. و عن قوله: (و لو أن ما فی الأرض من
شجرة أقلام و البحر یمده من بعده سبعة أبحر ما نفدت کلمات الله) [7] ما
هذه الأبحر، و أین هی؟ و عن قوله: (و فیها ما تشتهیه الأنفس و تلذ
الأعین) [8] ، فاشتهت نفس آدم علیهالسلام أکل البر فأکل و أطعم، و فیها ما
تشتهی الأنفس، فکیف عوقب؟! و عن قوله: (أو یزوجهم ذکرانا و اناثا) [9] یزوج الله عباده الذکران، و قد عاقب قوما فعلوا ذلک؟ و عن شهادة المرأة، جازت وحدها، و قد قال الله: (و أشهدوا ذوی عدل منکم)؟ [10] . و
عن الخنثی و قول علی علیهالسلام یورث من المبال، فمن ینظر اذا بال الیه
مع أنه عسی أن یکون امرأة و قد نظر الیها الرجال، أو عسی أن یکون رجلا و قد
نظرت الیه النساء، و هذا ما لا یحل، و شهادة الجار الی نفسه لا تقبل؟ و عن
رجل أتی الی قطیع غنم فرأی الراعی ینزو علی شاة منها، فلما بصر بصاحبها
خلی سبیلها فدخلت بین الغنم، کیف تذبح، و هل یجوز أکلها، أم لا؟ و عن صلاة الفجر لم یجهر فیها بالقراءة و هی من صلاة النهار، و انما یجهر فی صلاة اللیل؟ و عن قول علی علیهالسلام لابن جرموز: بشر قاتل ابن صفیة بالنار فلم یقتله و هو امام؟ و
أخبرنی عن علی علیهالسلام لم قتل أهل صفین و أمر بذلک مقبلین و مدبرین، و
أجاز علی الجرحی و کان حکمه یوم الجمل أنه لم یقتل مولیا و لم یجز علی
جریح، و لم یأمر بذلک و قال: من دخل داره فهو آمن، و من ألقی سلاحه فهو
آمن، لم فعل ذلک؟ فان کان الحکم الأول صوابا فالثانی خطأ؟ و أخبرنی عن رجل
أقر باللواط علی نفسه، أیحد، أم یدرأ عنه الحد؟ قال علیهالسلام: اکتب
الیه، قلت: و ما أکتب؟ قال علیهالسلام: اکتب: بسم الله الرحمن الرحیم، و
أنت فألهمک الله الرشد، أتانی کتابک، فامتحنتنا به من تعنتک لتجد الی الطعن
سبیلا، ان قصرنا فیها، والله یکافیک علی نیتک، و قد شرحنا مسائلک فأصغ
الیها سمعک، و ذلل لها فهمک، و أشغل بها قلبک، فقد لزمتک الحجة، والسلام.
سألت عن قول الله جل و عز: (قال الذی عنده علم من الکتاب) فهو آصف بن
برخیا، و لم یعجز سلیمان علیهالسلام عن معرفة ما عرف آصف، لکنه صلوات الله
علیه أحب أن یعرف أمته من الجن و الانس أنه الحجة من بعده، و ذلک من علم
سلیمان أودعه عند آصف بأمر الله، ففهمه ذلک لئلا یختلف علیه فی امامته و
دلالته، کما فهم سلیمان علیهالسلام فی حیاة داود علیهالسلام لتعرف نبوته و
امامته من بعده، لتأکد الحجة علی الخلق. و أما سجود یعقوب علیهالسلام و
ولده فکان طاعة لله، و محبة لیوسف علیهالسلام، کما أن السجود من الملائکة
لآدم علیهالسلام لم یکن لآدم علیهالسلام و انما کان ذلک طاعة لله و محبة
منهم لآدم علیهالسلام، فسجود یعقوب علیهالسلام و ولده و یوسف علیهالسلام
معهم کان شکرا لله باجتماع شملهم، ألم تره یقول فی شکره ذلک الوقت: (رب قد
آتیتنی من الملک و علمتنی من تأویل الأحادیث) [11] الی آخر الآیة. و
أما قوله: (فان کنت فی شک مما أنزلنا الیک فسئل الذین یقرؤن الکتاب) [12]
فان المخاطب به رسول الله صلی الله علیه و آله و لم یکن فی شک مما أنزل
الیه، و لکن قالت الجهلة: کیف لم یبعث الله نبیا من الملائکة اذا لم یفرق
بین نبیه و بیننا فی الاستغناء عن المآکل و المشارب و المشی فی الأسواق؟ فأوحی
الله الی نبیه: (فسئل الذین یقرؤن الکتاب) بمحضر الجهلة، هل بعث الله
رسولا قبلک الا و هو یأکل الطعام و یمشی فی الأسواق، ولک بهم أسوة. و انما
قال: (فان کنت فی شک) و لم یکن شک و لکن للنصفة، کما قال: (تعالوا ندع
أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل
لعنت الله علی الکاذبین) [13] ، و لو قال علیکم لم یجیبوا الی المباهلة، و
قد علم الله أن نبیه یؤدی عنه رسالاته، و ما هو من الکاذبین، فکذلک عرف
النبی أنه صادق فیما یقول، ولکن أحب أن ینصف من نفسه. و أما قوله: (و
لو أن ما فی الأرض من شجرة أقلام و البحر یمده من بعده سبعة أبحر ما نفدت
کلمات الله) فهو کذلک لو أن أشجار الدنیا أقلام و البحر یمده سبعة أبحر، و
انفجرت الأرض عیونا لنفدت قبل أن تنفد کلمات الله، و هی عین الکبریت، و عین
الیمن [14] ، و عین البرهوت، و عین طبریة و حمة ماسبندان [15] وحمة
افریقیة یدعی لسان، و عین بحرون. و نحن کلمات الله التی لا تنفد، و لا تدرک
فضائلنا. و أما الجنة: فان فیها من المآکل و المشارب و الملاهی ما تشتهی
الأنفس و تلذ الأعین، و أباح الله ذلک کله لآدم علیهالسلام، و الشجرة التی
نهی الله عنها آدم علیهالسلام و زوجته أن یأکلا منها، شجرة الحسد عهد
الیهما أن لا ینظرا الی من فضل الله علی خلائقه بعین الحسد فنسی و نظر بعین
الحسد و لم یجد له عزما. و أما قوله: (أو یزوجهم ذکرانا و اناثا) أی
یولد له ذکور و یولد له اناث یقال لکل اثنین مقرنین زوجان کل واحد منهما
زوج، و معاذ الله أن یکون عنی الجلیل ما لبست به علی نفسک تطلب الرخص
لارتکاب المآثم: (و من یفعل ذلک یلق أثاما - یضاعف له العذاب یوم القیامة و
یخلد فیه مهانا) [16] ان لم یتب. و أما شهادة المرأة وحدها التی جازت فهی
القابلة جازت شهادتها مع الرضا، فان لم یکن رضا فلا أقل من امرأتین، تقوم
المرأتان بدل الرجل للضرورة لأن الرجل لا یمکنه أن یقوم مقامها، فان کانت
وحدها قبل قولها مع یمینها. و أما قول علی علیهالسلام فی الخنثی، فهی
کما قال: ینظر قوم عدول یأخذ کل واحد منهم مرآة، و تقوم الخنثی خلفهم
عریانة و ینظرون فی المرایا، فیرون الشبح فیحکمون علیه. و أما الرجل
الناظر الی الراعی و قد نزا علی شاة، فان عرفها ذبحها و أحرقها، و ان لم
یعرفها قسم الغنم نصفین وساهم بینهما، فاذا وقع علی أحد النصفین فقد نجا
النصف الآخر، ثم یفرق النصف الآخر، فلا یزال کذلک حتی تبقی شاتان فیقرع
بینهما، فأیتها وقع السهم بها ذبحت و أحرقت، و نجا سائر الغنم. و أما
صلاة الفجر فالجهر فیها بالقراءة، لأن النبی صلی الله علیه و آله کان یغلس
[17] بها، فقراءتها من اللیل. و أما قول علی علیهالسلام: بشر قاتل ابن
صفیة بالنار، فهو لقول رسول الله صلی الله علیه و آله و کان ممن خرج یوم
النهروان، فلم یقتله أمیرالمؤمنین علیهالسلام بالبصرة، لأنه علم أنه یقتل
فی فتنة النهروان. و أما قولک: ان علیا علیهالسلام قتل أهل الصفین مقبلین و
مدبرین، و أجاز علی جریحهم، و انه یوم الجمل لم یتبع مولیا، و لم یجز علی
جریح، و من ألقی سلاحه آمنه و من دخل داره آمنه، فان أهل الجمل قتل امامهم،
و لم تکن لهم فئة یرجعون الیها، و انما رجع القوم الی منازلهم غیر محاربین
و لا مخالفین و لا منابذین رضوا بالکف عنهم، فکان الحکم فیهم رفع السیف
عنهم و الکف عن أذاهم، اذ لم یطلبوا علیه أعوانا، و أهل صفین کانوا یرجعون
الی فئة مستعدة، و امام یجمع لهم السلاح و الدروع و الرماح و السیوف و یسنی
لهم العطاء، یهییء لهم الأنزال، و یعود مریضهم، و یجبر کسیرهم، و یداوی
جریحهم، و یحمل راجلهم، و یکسو حاسرهم، و یردهم فیرجعون الی محاربتهم و
قتالهم، فلم یساو بین الفریقین فی الحکم لما عرف من الحکم فی قتال أهل
التوحید لکنه شرح ذلک لهم، فمن رغب عرض علی السیف أو یتوب من ذلک. و
أما الرجل الذی اعترف باللواط، فانه لم تقم علیه بینة و انما تطوع بالاقرار
من نفسه، و اذا کان للامام الذی من الله أن یعاقب عن الله کان له أن یمن
عن الله، أما سمعت قول الله: (هذا عطاؤنا) [18] ، قد أنبأناک بجمیع ما
سألتنا عنه، فاعلم ذلک [19] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) موسی بن محمد بن الرضا علیهالسلام، برادر حضرت هادی علیهالسلام معروف به موسی مبرقع است، که در قم مدفون است. (2)
یحیی بن اکثم تمیمی، قاضی القضاة مأمون عباسی، و محبوبترین کس نزد او
بوده است، ابنخلکان و مسعودی گویند: کان ألوط قاض نعرفه فی العراق. [3] شاید بیرونی خلیفه باشد. [4] النمل: 40. [5] یوسف: 100. [6] یونس: 94. [7] لقمان: 27. [8] الزخرف: 71. [9] الشوری: 50. [10] الطلاق: 2. [11] یوسف: 101. [12] الأنفال: 41. [13] آل عمران: 61. [14] فی البحار: النمر. [25] فی البحار: ماسبذان. [16] الفرقان: 68 و 69. [17] الغلس بالتحریک: الظلمة آخر اللیل، مجمع البحرین 2: 323، (غلس). [18] ص: 39. [19]
تحف العقول: 356، علل الشرائع: 129 ح 1 مختصرا، تفسیر القمی 2: 278 و
تفسیر العیاشی 2: 128 ح 42 مع اختصار، بحارالأنوار 10: 386، و فی العلل:
حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی رضی الله عنه قال: حدثنا جعفر بن
محمد بن مسعود، عن أبیه، قال: حدثنا علی بن عبدالله، عن بکر بن صالح، عن
أبیالخیر، عن محمد بن حسان، عن محمد بن عیسی، عن محمد بن اسماعیل الدارمی،
عن محمد بن سعید الاذخری. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 188