responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 125

بی اختیار پیاده شدن از اسب

محمد بن حسن اشتر علوی می‌گوید: من و پدرم بر درب خانه‌ی متوکل بودیم و من در آن وقت کودک بودم و جماعتی از طالبین و عباسیان و آل جعفر حضور داشتند و ما ایستاده بودیم که حضرت امام هادی علیه‌السلام وارد شد. تمامی مردم به احترام او پیاده شدند تا اینکه آن حضرت داخل خانه شد. پس بعضی از آن جماعت به بعضی دیگر گفتند: «چرا برای این شخص پیاده شویم، نه شرافتش از ما بیشتر است و نه سنش زیادتر است، به خدا سوگند که برای او پیاده نخواهیم شد.» ابوهاشم جعفری گفت: «به خدا سوگند که وقتی او را ببینید برای او پیاده خواهید شد در حالی که خوار باشید.» پس زمانی نگذشت که امام هادی علیه‌السلام تشریف آورد. وقتی نگاه آنها به آن حضرت افتاد همگی ناخودآگاه به احترام ایشان پیاده شدند. ابوهاشم به آنها گفت: «آیا شما نگفتید که ما برای او پیاده نمی‌شویم، پس چه شد که پیاده شدید؟»
آنها گفتند: «به خدا سوگند که نتوانستیم خودمان را نگه داریم و بی‌اختیار پیاده شدیم.» [1] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) منتهی الآمال.
منبع: عجایب و معجزات شگفت‌انگیزی از امام هادی؛ واحد تحقیقاتی گل نرگس؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386

نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 125
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست