نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1538
مبارزه با بدعتها
مهمّترین چیزی که علی علیه السلام را در کنار غصب خلافت، در ایام
حکمرانی سه خلیفه، از همه بیشتر رنج میداد، بدعت و نوآوریهای دروغین در
دین بود. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نگران بود که سنّت پیامبر صلی
الله علیه وآله وسلم و به دنبال آن دین اسلام دستخوش تحریف و دگرگونی
گردد. [1] . آن حضرت قبل از رسیدن به خلافت بارها از بدعتها شکوه میکرد. که خطاب به خلیفه سوم نسبت به زنده کردن سنّتها و میراندن بدعتها فرمود: إِنَّ
النَّاسَ وَرَائِی وَقَدِ اسْتَسْفَرُونِی بَینَکَ وَبَینَهُمْ،
وَوَاللَّهِ مَا أَدْرِی مَا أَقُولُ لَکَ! مَا أَعْرِفُ شَیئاً
تَجْهَلُهُ، وَلَا أَدُلُّکَ عَلَی أَمْرٍ لَا تَعْرِفُهُ. إِنَّکَ لَتَعْلَمُ مَا نَعْلَمُ. مَا سَبَقْنَاکَ إِلَی شَیءٍ فَنُخْبِرَکَ عَنْهُ، وَلَا خَلَوْنَا بِشَیءٍ فَنُبَلِّغَکَهُ. وَقَدْ
رَأَیتَ کَمَا رَأَینَا، وَسَمِعْتَ کَمَا سَمِعْنَا، وَصَحِبْتَ رَسُولَ
اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ - کَما صَحِبْنا وَمَا
ابْنُ أبِی قُحَافَةَ ولاابْنُ اَلْخَطَّابِ بِاَوْلَی بِعَمَلِ الحَقِّ
مِنْکَ وَاَنْتَ اَقْرَبُ اِلی اَبِی رُسُول اللَّهِ صلی الله علیه وآله
وسلم وَشِیجَةَ رَحِمٍ مِنْهُمَا؛ وَقَدْ نِلْتَ مِنْ صِهْرِهِ مَا لَمْ
ینَالَا. فَاللَّهَ اللَّهَ فِی نَفْسِکَ! فَإِنَّکَ - وَاللَّهِ - مَا
تُبَصَّرُ مِنْ عَمًی، وَلَا تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ، وَإِنَّ الطُّرُقَ
لَوَاضِحَةٌ، وَإِنَّ أَعْلَامَ الدِّینِ لَقَائِمَةٌ. فَاعْلَمْ أَنَّ
أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ، هُدِی وَهَدَی،
فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً، وَأَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً. وَإِنَّ السُّنَنَ لَنَیرَةٌ، لَهَا أَعْلَامٌ، وَإِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ، لَهَا أَعْلَامٌ. وَإِنَّ
شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَضُلَّ بِهِ،
فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً، وَأَحْیا بِدْعَةً مَتْرُوکَةً. وَإِنِّی
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم یقُولُ: «یؤْتَی
یوْمَ الْقِیامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَلَیسَ مَعَهُ نَصِیرٌ وَلَا
عَاذِرٌ، فَیلْقَی فِی نَارِ جَهَنَّمَ، فَیدُورُ فِیهَا کَمَا تَدُورُ
الرَّحَی، ثُمَّ یرْتَبِطُ فِی قَعْرِهَا». وَإِنِّی أَنْشُدُکَ اللَّهَ أَلَّا تَکُونَ إِمَامَ هذِهِ الْأُمَّةِ الْمَقْتُولَ، فَإِنَّهُ کَانَ یقَالُ: یقْتَلُ
فِی هذِهِ الْأُمَّةِ إِمَامٌ یفْتَحُ عَلَیهَا الْقَتْلَ وَالْقِتَالَ
إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ، وَیلْبِسُ أُمُورَهَا عَلَیهَا، وَیبُثُّ
الْفِتَنَ فِیهَا، فَلَا یبْصِرُونَ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ؛ یمُوجُونَ
فِیهَا مَوْجاً، وَیمْرُجُونَ فِیهَا مَرْجاً. فَلَا تَکُونَنَّ لِمَرْوَانَ سَیقَةً یسُوقُکَ حَیثُ شَاءَ بَعْدَ جَلَالِ السِّنِّ وَ تَقَضِّی الْعُمُرِ. فَقَالَ لَهُ عُثَْمانُ: «کَلِّمِ النَّاسَ فِی أَنْ یؤَجِّلُونِی، حَتَّی أَخْرُجَ إِلَیهِمْ مِنْ مَظَالِمِهِمْ» فَقَالَ علیه السلام: مَا کَانَ بِالْمَدِینَةِ فَلَا أَجَلَ فِیهِ، وَمَا غَابَ فَأَجَلُهُ وُصُولُ أَمْرِکَ إِلَیهِ. [2] . «همانا
مردم پشت سر من هستند، مرا میان تو و خودشان میانجی قرار دادند، به خدا
نمیدانم با تو چه بگویم؟ چیزی را نمیدانم که تو ندانی، تو را به چیزی
راهنمایی نمیکنم که نشناسی، تو میدانی آنچه ما میدانیم، ما به چیزی پیشی نگرفتهایم که تو را آگاه سازیم، و چیزی را در پنهانی نیافتهایم که آن را به تو ابلاغ کنیم، دیدی چنان که ما دیدیم، شنیدی چنان که ما شنیدیم، با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودی چنان که ما بودیم، پسر
ابوقحافه (ابابکر) و پسر خطّاب، در عمل حق، از تو بهتر نبودند، تو به رسول
خدا صلی الله علیه وآله وسلم در خویشاوندی از آن دو نزدیکتری، و داماد او
شدی که آنان نشدند، پس خدا را! خدا را! پروا کن، سوگند به خدا! تو کور نیستی تا بینایت کنند، نادان نیستی تا تو را تعلیم دهند، راهها روشن است، و نشانههای دین برپاست، پس بدان که برترین بندگان خدا در پیشگاه او رهبر عادل است که خود هدایت شده و دیگران را هدایت میکند، سنّت شناخته شده را برپامیدارد، و بدعت ناشناخته را بمیراند، سنّتها روشن و نشانههایش آشکار است، بدعتها آشکار و نشانههای آن برپاست. و بدترین مردم نزد خدا رهبر ستمگری که خود گمراه و مایه گمراهی دیگران است، که سنّت پذیرفته را بمیراند، و بدعت ترک شده را زنده گرداند. من از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که گفت: «روز قیامت رهبر ستمگر را بیاورند که نه یاوری دارد و نه کسی از او پوزش خواهی میکند، پس او را در آتش جهنم افکنند، و در آن چنان میچرخد که سنگ آسیاب، تا به قعر دوزخ رسیده به زنجیر کشیده شود»، من تو را به خدا سوگند میدهم که امام کشته شده این امت مباشی، چرا
که پیش از این گفته میشد «در میان این امّت، امامی به قتل خواهد رسید که
درِ کشتار تا روز قیامت گشوده خواهد شد و کارهای امت اسلامی با آن مشتبه
شود، و فتنه و فساد در میانشان گسترش یابد، تا آنجا که حق را از باطل
نمیشناسند، و به سختی در آن فتنهها غوطهور میگردند». برای «مروان»
[3] چونان حیوان به غارت گرفته مباش که تو را هر جا خواست براند، آن هم پس
از سالیانی که از عمر تو گذشته و تجربهای که به دست آوردی. (عثمان گفت: «با مردم صحبت کن که مرا مهلت دهند تا از عهده ستمی که به آنان رفته برآیم») حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آنچه در مدینه است به مهلت نیاز ندارد، و آنچه مربوط به بیرون مدینه باشد تا رسیدن فرمانت مهلت دارند.»
پی نوشت ها: (1) معالم المدرّستین علاّمه سید مرتضی عسکری ج 2 ص 88 - 280. (2) خطبه 164 نهجالبلاغه معجم المفهرس محمد دشتی، که اسناد آن به این شرح است: 1- أنساب الاشراف ج 5 ص 60: بلاذری (متوفای 279 ه) 2- تاریخ طبری ج2 ص645 (حوادث سنه 34(: طبری شافعی (متوفای 310 ه) 3- عقدالفرید ج 2 ص 273: ابن عبد ربه مالکی (متوفای 328 ه) 4- کتاب الجمل ص178: شیخ مفید (متوفای 413 ه) 5- تجارب الامم ج 1 ص 478: ابن مسکویه (متوفای 421 ه) 6- بحارالانوار ج 8 ص 374 کمپانی: مجلسی (متوفای 1110 ه) 7- ربیع الابرار ج5 ص173 ح74: زمخشری معتزلی (متوفای 538ه). (3)
مروان یهودیزاده پسر حَکَم یهودی بود که با سیاست نفوذ و ضربه در دربار
عثمان نفوذ کرد و داماد او شد و ریشه همه فتنهها او بود که سیاستهای
یهودیان را با تظاهر به اسلام با نام خلیفه انجام میداد.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1538