در اينمثال « مسرعا » حال است از « كاف » و چون مضاف بكاف يعنى « ذهاب » عامل در « مسرعا » مىباشد آوردن اينحال جايز است.
اقسام حال
حال داراى اقسامى است كه ذيلا بآنها اشاره مىكنيم:
1- حال منتقله: و آن حالى است كه دلالت كند بر تغيّر حال ذوالحال مانند:
جائنى زيد راكبا كه وصف ركوب دائما براى « زيد » ثابت نبوده بلكه گاهى راكب و زمانى راجل مىباشد.
2- حال لازمه: و آن حالى است كه دلالت بر ثبوت و عدم انتقال حال و ذوالحال نمايد و آن در سه مورد است:
الف: در جائيكه حال جامد و غير مؤوّل به مشتق باشد مانند:
هذا مالك ذهبا كه « ذهب » بودن قابل انتقال از ذوالحال نمىباشد.
ب: در مورديكه حال مؤكّده باشد مانند:
ولّى مدبّرا.
ج: در جائيكه عامل بر تجدد ذوالحال دلالت مىكند مانند:
خلق الانسان ضعيفا.
3- حال مقصوره: و آن عبارتست از حالى كه ذاتا و فى نفسه منظور باشد مانند:
جائنى زيد راكبا.
4- حال موطئه: و آن عبارتست از حالى كه مقدّمه براى ذكر غير مىباشد و آن جامد و موصوف مىباشد نظير:
فتمثّل لها بشرا سويّا.
شاهد در « بشرا » است كه حال موطئه بوده و همانطوريكه ملاحظه مىكنيم جامد و موصوف است و صفتش « سويّا » مىباشد.
5- حال مقارنه: و آن اينستكه زمان حال و عاملش متّحد باشد مانند: