و وجه تسميه قرينه در مجاز بصارفه اين است كه بعد از نصب آن التفات
مخاطب از معناى حقيقى لفظ صرف شده و به طرف غير آن معطوف مىشود.
ولى در مشترك بلحاظ اينكه قرينه معناى مقصود را از بين معانى حقيقى
لفظ چون معيّن و مشخّص مىنمايد لاجرم بنام [معيّنه] موسوم شده است.
اقسام قرينه
قرينه از نظرى بر دو قسم است:
1- لفظيّه.
2- معنويّه.
قرينه لفظيّه: عبارتست از آوردن لفظى كه مشعر بر عدم اراده حقيقت
باشد چنانچه كلمه [قيل اللّه] در بيت ابو النجم العجلى از همين قبيل است.
قرينه معنوى: عبارتست از حال يا كيفيّتى كه بر امر مزبور دلالت داشته
باشد نظير اينكه مسند در عبارت مستحيل القيام باشد نسبت به مسنداليه مذكور در كلام
اعم از اينكه حاكم باستحاله عقل بوده همچون اينكلام: محبّتك جاءت بى اليك (شوق بتو
مرا بسويت آورد) بديهى است شوق و محبّت صلاحيّت براى آوردن ندارد بتصديق تمام
عقلا، پس اسناد [جاءت بى] به [محبّتك] بقرينه عقلى حقيقى نيست و يا عادت و عرف
باشد نظير اينكه بگوئيم: هزم الامير الجند (سلطان لشگر را فرارى داد) پرواضح است
شخص سلطان بتنهائى نمىتواند