1- تسلّط بر علم لغت كه بواسطه اين علم غريب از غير غريب مشخّص شده و
احاطه بر اين علم سبب مىشود كه از آوردن كلام غريب اجتناب كند زيرا نوع كسانيكه
فرهنگ لغات نوشتهاند كلمات غريب از غير غريب را نيز تذكر دادهاند.
و از اين بيان معلوم شد كه مراد از علم لغت معناى خاصّ آن يعنى متن
لغت است نه معناى عام تا شامل صرف، نحو، اشتقاق نيز بشود.
قوله: تنقير: بمعناى تفحّص و تفتيش است.
قوله: تخريج: بمعناى حمل كردن بر وجوه بعيد است.
كلام زوزنى و دفع آن
زوزنى كه يكى از شرّاح است در ذيل عبارت مصنف كه گفته است [منه ما
يبيّن فى علم متن اللغة] مىگويد:
مقتضاى اين كلام آنست كه در كتب لغت بعضى از كلمات غريبه نظير
[تكأكأتم] و [افرنقعوا] را آورده و تصريح بغرابت آنها نموده باشند و حال آنكه در
اين كتب از اين سنخ كلمات اثرى نيست.
شارح مىگويد: مقصود از اطلاع بر كلمات غريب يا غير غريب از طريق كتب
لغت اين نيست كه در اين كتب بالصّراحه اين دو امر را ذكر كرده باشند بلكه مراد
اينستكه كسيكه اين كتب را تفحّص و تتبّع نمايد و معانى مفردات مأنوس با اذهان را
دريابد پى مىبرد كه غير اين كلمات بلحاظ احتياجى كه به توجيه يا تفحّص غير متعارف
دارند