يعنى وجوب نماز باعث وجوب وضوء است نه آنكه وضوء ذاتا مطلوب و واجب
باشد چه آنكه اگر نماز واجب نمىبود وضوء نيز واجب نبود.
تشخيص ظهور صيغه در وجوب نفسى يا وجوب غيرى
مصنّف مىفرمايند:
اگر شكّ كرديم كه آيا فلان واجب نفسى است يا غيرى بايد بگوئيم:
مقتضاى اطلاق صيغه افعل آنستكه امر بآن شيئ تعلّق گرفته اعمّ از آنكه
شيئ ديگرى واجب بوده يا واجب نباشد بنابراين لازم است اطلاق صيغه را حمل بر وجوب
نفسى نمود، در نتيجه بايد گفت:
تا ماداميكه دليلى بر غيريّت قائم نشده اطلاق صيغه مقتضى نفسيّت
مىباشد زير اين واجب غيرى است كه اطلاق صيغه در آن كافى نبوده و محتاج به قرينه و
دليل ديگرى مىباشد و قهرا با نبودن دليل مزبور نمىتوان مجرّد صيغه را حمل بر
غيرى كرد.
بيان مراد
قوله: و يقابله: ضمير منصوبى به واجب نفسى
راجع است.
قوله: فانّه انّما يجب مقدّمة للصّلوة: ضمير در « فانّه » به وضوء عود مىكند.
قوله: فاذا شكّ فى واجب انّه نفسى او غيرى: ضمير در « انّه » به واجب برمىگردد.
قوله: فمقتضى اطلاق تعلّق الامر به: ضمير در « به » به واجب راجع است.
قوله: انّه واجب نفسى: ضمير در « انّه » به واجب راجع است و جمله « انّه واجب نفسى» در تأويل
مفرد بوده خبر واقع مىشود براى « مقتضى اطلاق تعلّق الامر».