مقصود و غرض از مباحث الفاظ تشخيص ظهور الفاظ در معانى در سطح گسترده
و عامّى مىباشد اعمّ از آنكه ظهور مزبور ناشى از وضع بوده يا از اطلاق كلام بدست
آمده باشد.
البتّه نتيجه اين مباحث بدست آمدن قواعد كلّيّهاى است كه بواسطه
آنها صغريات و مصاديق اصالة الظّهورى را كه عنقريب در مقصد ثالث از آن بحث مىكنيم
مىتوان مشخّص و منقّح نمود و قبلا در اطراف حجّيّت اين اصل سخن ايراد نموديم.
سپس مىفرمايد:
اين مباحث پيرامون هيئآت الفاظى است كه در آنها نزاع و شكّ مىباشد
اعمّ از آنكه هيئآت مفردات همچون هيئت مشتقّ و امر و نهى بوده يا هيئآت جملات نظير
مفاهيم و امثال آنها باشد.
و امّا سخن از موادّ و اسكلت الفاظ خاصّ و بيان وضع در آنها و
ظهورشان در معانى مربوطه اگرچه اين نوع سخن و بحث موجب تنقيح صغريات و مصاديق
اصالة الظّهوربوده ولى در عين حال نسبت بآن نمىتوان قاعده كلّيّه عامّهاى را ضبط
و ثبت كرده و ارائه داد از اينرو اينگونه ابحاث را در علم اصول متعرّض نشده و
فرهنگ لغات و كتبى كه در اين زمينه بحث كردهاند متكفّل تشخيص و بيان كردن مفردات
و مصاديق آنها مىباشد.
و بهرتقدير ما مباحث الفاظ را در هفت باب بشرح زير منعقد مىسازيم: