نفى كردهاند كلامشان قابل اعتناء و التفات نيست زيرا وقتى بالحسّ و
العيان در لغات تازى وجود ايندو را آشكارا مشاهده و ملاحظه مىكنيم ديگر جاى اين
نيست كه در تحقّق آندو مردّد باشيم لذا نه براى امكان و نه براى وقوع اشتراك و
ترادف هيچ نيازى به اقامه دليل و برهان نمىباشد فلذا سخن را در اين زمينه كوتاه
كرده و به نكتهاى كه از اهميّت بيشترى برخوردار بوده و در اينمقام سزاوار بحث و
گفتگو است يعنى كيفيّت پيدايش ترادف و اشتراك مىپردازيم:
كيفيّت پيدايش ترادف و اشتراك
در كيفيّت پيدايش ترادف و اشتراك و منشاء وجودشان دو نحو ممكن و
محتمل است:
الف: آنكه مبدء و منشاء وجود ايندو واضع واحد باشد.
و شرح آن اينستكه بگوئيم:
شخص واحدى در مقام ابداع ترادف دو لفظ را در مقابل يك معنا جعل و
اختراع نمود مثلا لفظ انسان و بشر را در مقابل حيوان ناطق وضع كرد بطورى كه هريك
بتنهائى بر آن دلالت دارند.
و در مقام ايجاد لفظ مشترك لفظ واحدى را در ازاء معانى متعدّد انتخاب
و يا وضع نمود نظير لفظ « عين » را براى معانى متعدّد در اوضاع مختلف عليحدّه
قرار داد.
ب: آنكه مبدء و منشاء اشتراك و ترادف واضعين متعدّد باشند.
و توضيح و تقرير آن اينستكه بگوئيم:
ممكنست در كيفيّت پيدايش ترادف قبيلهاى لفظى را براى معنائى اختراع
كرده و در مقام تفهيم آن، لفظ مزبور را استعمال كرده و در نقطه ديگر قبيلهاى غير
از ايشان براى تعبير از همين معنا لفظ ديگرى را جعل و وضع كردهاند بدون اينكه از
اختراع قبيله سابق الذّكر اطّلاعى داشته باشند سپس وقتى مسئولان و متصدّيان جمعآورى
لغات جملگى را در كتب فرهنگ و لغات جمعآورى نمودند بمواضعى