نام کتاب : الکلام الغنی؛ شرح فارسی بر باب چهارم مغنی نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد جلد : 1 صفحه : 30
ترجمه:
فروع ادبى
1- جايز است بگوئى: امكن المسافر السّفر (براى مسافر سفر ممكن شد) بنصب
مسافر تا مفعول « امكن » بوده و « السّفر » فاعلش باشد و وجه جواز آن اينستكه مىتوان « المسافر » را برداشت و بجايش ضمير متكلّم منصوب نهاد يعنىبگوئيم: امكننى
السّفر (براى من مسافرت ممكن شد) در حاليكه نمىتوان مكان آن ضمير متكلّم مرفوع
قرار داد و گفت: امكنت السّفر، پس معلوم مىشود « المسافر » مفعول بودنش براى « امكن » صحيح است.
2- جايز است بگوئى: ما دعا زيدا الى الخروج (چه چيز زيد را به خروج
خواند) و ما كره زيد من الخروج (از چه زيد كراهت دارد؟ از خروج).
در مثال اوّل « زيد » منصوب است تا مفعول براى « دعا » بوده و فاعل آن ضميرى است كه به « ما » راجع بوده و در « دعا » مستتر مىباشد در مثال دوّم « زيد » مرفوع است تا فاعل « كره » باشد و مفعول ضميرى است كه به « ما » راجع بوده و محذوف مىباشد.
و دليل ما بر اين تقدير در دو مثال اينستكه در مثال اوّل مىگوئيم:
ما دعانى الى الخروج و در مثال دوّم گفته مىشود: ما كرهت منه، پس از صحّت قرار
دادن ضمير متكلّم منصوبى بجاى « زيد » در اوّل و حلول ضمير متكلّم مرفوع بجاى آن در
مثال دوّم كشف مىكنيم نصب زيد در اوّل و رفعش در دوّم صحيح مىباشد.
ولى عكس آنكه زيد را در مثال اوّل رفع و در مثال دوّم نصب دهيم
ممتنع است زيرا اگر بجاى زيد در مثال اوّل ضمير متكلّم مرفوع نهاده و بجاى ضميرى
كه به « ماء » استفهاميّه عود مىكند و در فرض فاعليّت زيد
بايد آنرا مفعول قرار دهيم معادلش از اسماء غير ذوى العقول همچون « ثوب » گذارده و بگوئيم: دعوت الثّوب الى الخروج و در مثال دوّم در « كره » ضميرى مستتر گرفته كه به ثوب راجع بوده يعنى بگوئيم: كره من
الخروج ملاحظه مىكنيم كه معنا صحيح نمىباشد.
نام کتاب : الکلام الغنی؛ شرح فارسی بر باب چهارم مغنی نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد جلد : 1 صفحه : 30