نام کتاب : الکلام الغنی؛ شرح فارسی بر باب چهارم مغنی نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد جلد : 1 صفحه : 158
ترجمه:
قسم دوّم: عطف بر محلّ
مانند: ليس زيد بقائم و لا قاعدا (زيد ايستاده و نشسته نيست).
شاهد در « قاعدا » است كه منصوب بوده تا عطف بر محلّ « قائم » كه خبر ليس است باشد.
شرائط عطف بر محلّ
محقّقين براى عطف بر محلّ سه شرط ذكر كردهاند:
1- در كلام فصيح ممكن باشد محلّ معطوف عليه ظاهر گردد، مگر ملاحظه
نمىكنيد در مثال: ليس زيد بقائم و ما جائنى من امرئة، جائز است كه « باء » را اسقاط نموده، « قائم » را منصوب كرده و « من » را حذف نموده و « امرئة » را مرفوع بخوانيد از اينرو عطف بر محلّ « قائم » و « امرئة » جائز مىباشد.
بنابراين « مررت بزيد و عمرا» جايز نمىباشد زيرا اسقاط « با » و نصب « زيد » در كلام فصيح جائز نيست ولى ابن جنّى مخالفت
كرده و گفته است:
جايز است « عمرا » را منصوب بخوانيم تا عطف بر محلّ « زيد » باشد.
سؤال
اگر گفتن « مررت زيدا» بحذف « باء » جايز نيست پس چطور در قول لبيد بن ربيعه باء
حذف شده و مدخولش بعد از مادّه مرور منصوب گرديده:
تمرّون الدّيار و لم تعوجوا
كلامكم
علىّ اذن حرام
يعنى: به خانههاى ما مىگذريد و بآنها بر نمىگرديد پس سخن گفتن با
شما در اين هنگام بر من حرام است.
شاهد در « الدّيار » است كه « باء » از ابتدائش حذف گرديده و پس از آن اينكلمه منصوب خوانده شده است.
نام کتاب : الکلام الغنی؛ شرح فارسی بر باب چهارم مغنی نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد جلد : 1 صفحه : 158