نام کتاب : الکلام الغنی؛ شرح فارسی بر باب چهارم مغنی نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد جلد : 1 صفحه : 13
شاهد در « بحسبك » بوده كه مبتداء است اگر چه نكره مىباشد و
دليل ما بر مبتداء بودن « بحسبك » آنستكه « باء » داخل بر آن زائده است و « باء » زائده در كلام موجب بر سر خبر در نمىآيد.
شاهد براى خبريّت نكره
و براى خبريّت نكره نيز مىتوان به قول اهل لسان كه مىگويند: ما
جائت حاجتك (چه گرديد حاجت تو) تمسّك نمود.
شاهد در « حاجتك » بوده كه مرفوع مىباشد و اصل اين عبارت « ما حاجتك» است پس فعل ناسخ
يعنى « جائت » كه بمعناى « صارت » مىباشد بر سر معرفه يعنى « حاجتك » داخل شده بعد از آنكه آنرا مبتداء فرض نمودهايم چه آنكه اگر
اينفرض نباشد فعل ناسخ هرگز بر سر آن در نمىآمد زيرا ما قبل « ماء استفهاميّه» ابدا در آن
عمل نمىكند بدليل آنكه ادات استفهاميّه صدارت طلب هستند و بهر تقدير ماء
استفهاميّه كه نكره است خبر بوده و « حاجتك » كه معرفه است مبتداء مىباشد.
و امّا كسيكه « حاجتك » را نصب داده پس اصل اينمثال طبق آن « ما هى حاجتك» بوده كه معناى
آن اىّ حاجة هى حاجتك مىباشد يعنى چه حاجتى، حاجت تو مىباشد.
سپس فعل ناسخ يعنى « جائت » بر سر ضمير يعنى « هى » داخل شده و پس از دخول، ضمير را در آن مستتر گرفتيم، بنابراين
ضمير اسم آن بوده كه در اصل مبتداء فرض مىشود و « حاجتك » خبر است و طبق اين قرائت مثال از مورد استشهاد خارج مىباشد.
و نظير اينمثال است مثال ديگر كه بگوئى: زيد هو الفاضل (زيد همان كسى
است كه فاضل مىباشد).
البتّه در صورتى كه اينمثال همچون مثال گذشته است كه « هو » را مبتداء
نام کتاب : الکلام الغنی؛ شرح فارسی بر باب چهارم مغنی نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد جلد : 1 صفحه : 13