واجب موجودى است كه وجودش لازم و عدمش متسحيل باشد .
ممكن موجودى است كه هركدام از وجود و عدم نسبت بذاتش متساوى بوده و هيچكدام
ترجيحى بر ديگرى ندارند .
اقسام واجب
واجب بر دو قسم است :
واجب
بالذّات و واجب بالغير .
واجب بالذّات آنست كه نفس ذاتش كافى باشد در لزوم وجود و امتناع عدمش
همچون ذات اقدس حقتعالى .
واجب بالغير آنست كه هركدام از وجود و عدمش مستند بديگرى باشد منتهى اگر
وجودش وابسته باشد بآن واجب بالغير گفته و
در صورت ارتباط عدمش با آن ممتنع بالغير ناميده ميشود همچون ذات معلول كه در صورت وجود
علّت موجود و بفرض عدم علّت معدوم ميشود و در حقيقت هركدام از واجب بالغير و ممتنع
بالغير از اقسام ممكن ميباشند و بهر تقدير خداوند متعال واجب الوجود بالذات است و هر
موجوديكه چنين باشد بدون ترديد بايد تمام صفات كمال را دارا
باشد چنانچه برهان اين معنا در علم كلام مسطور است و از اينرو
ميتوان گفت قيد « المستجمع لجميع
صفات الكمال » قيد توضيحى براى
« الواجب الوجود » ميباشد .
قوله : صفات الكمال :
صفات حقتعالى بر دو قسم است : صفات ثبوتيه و صفات سلبيّه .
صفات ثبوتيه كه از آن بصفات جمال تعبير ميكنند آنستكه در ذات اقدسش موجود
باشند اعم از اينكه صفات ذات بوده همچون علم و قدرت و حياة يا صفات فعل مانند تكلّم
و خلق و اراده بنابر مذهب صحيح .
صفات سلبيّه كه از آن بصفات جلال نام ميبرند صفات عدمى را گفته يعنى صفاتى كه در حضرتش وجود ندارد همچون جهل، ظلم، زوال .