از جمله : اجتناب از بكار
بردن لفظ مشترك در تعريف .
و نيز : تنبيه بر اينكه
فكر در معقولات و امور كلّى جارى است نه در امور جزئى چه آنكه
جزئى نه كاسب است و نه مكتسب .
و همچنين مراعات نمودن سجع در عبارت مىباشد .
شرح : قوله : النّظر توجّه النفس اه :
تعريف فكر از نظر متقدّمين و متأخرين
متقدّمين از حكماء فكر را اينطور تعريف نمودهاند :
فكر عبارتست از حركت ذهن از مطالب به مبادى و از مبادى بطرف مطالب يعنى
مجموع ايندو حركت را فكر گويند .
متأخّرين از ايشان در تعريف فكر گفتهاند :
فكر عبارتست از ترتيب دادن امور معلوم جهت رسسيدن بمجهول .
و چنانجه از
ظاهر اين تعريف برمىآيد فكر از نظر ايشان همان انتقال از مبدء بمطلب ميباشد .
مرحوم محشى سپس ميفرمايند :
چنانچه گفته شد
مقصود از « معقول » امر معلوم است و اينكه مصنّف از لفظ معلوم
به معقول عدول نمود بمنظور سه امر است كه ذيلا تشريح ميشود :
الف : آنكه از استعمال
لفظ مشترك احتراز نموده باشد چه آنكه
كلمه « معلوم » از علم مشتق است و اين لفظ بين تصوّر و
تصديق مشترك مىباشد از اينرو مشتقات آن نيز همچون معلوم مشترك بين ايندو معنا ميباشد
و چون در تعاريف از استعمال اينكلمات بلحاظ اجمال و
اشتباه مراد از آنها نهى شده لاجرم مصنّف نيز در تعريف « نظر » از آن عدول و
كلمه « معقول » را جايگزينش نمود .