و هو فى هذا الشكل ان يؤخذ نقيض النتيجه و يضمّ الى احدى المقدّمتين لينتج
ما ينعكس الى ما ينافى المقدّمة الاخرى و ذلك انّما يجرى فى الضّرب الاوّل و الثّانى
و الثالث و الرابع و الخامس دون البواقى .
و قال المصنّف فى شرح الرّسالة بجريانه فى السّادس و هو سهو .
نتيجهاى كه قياس داده صحيح است و الّا بايد نقيض آن صادق باشد زيرا ارتفاع
نقيضين ممكن نيست سپس اين نقيض را با يكدام از مقدّمتين قياس منظور ضميمه مىنمائيم
ملاحظه ميشود كه قياس بشكل اوّل مبدّل ميشود پس از
آن نتيجه حاصل از اين شكل را عكس نموده مىبينيم كه اين عكس منافى است با آن مقدمه
ديگر كه نقيض را با آن ضميمه نموده بوديم از اين تنافى ثابت ميشود كه نقيض كاذب است
زيرا صحّت آن مقدمه مفروض و مفروغ عنه است چنانچه صحّت
انتاج شكل اوّل نيز در صورت رعايت شرائط بديهى مىباشد پس از
اين حيث هم خللى در بين نيست .
البتّه اين دليل فقط در پنج ضرب
اوّل جارى است و ما براى نمونه در ضرب اوّل آنرا جارى نموده و باقى ضروب را بالمقياسه
ميتوان با آن تطبيق داد .
صورت ضرب اوّل چنين بود :
كلّ انسان حيوان و كلّ ناطق انسان نتيجه بعض الحيوان ناطق .
نقيض نتيجه را كبرى قرار داده با صغرى ضميمه مينمائيم بصورت