ثمّ ان كانت القضيّتان محصورتين يجب اختلافهما فى الكمّ ايضا كما مرّ .
ثمّ ان كانتا موجّهتين يجب اختلافهما فى الجهة ايضا، فانّ الضّروريتين
قد تكذبان معا .
كقولنا : « كلّ انسان كاتب بالضّرورة » و « لا شئ من الانسان بكاتب بالضّرورة » و الممكنتين قد تصدقان معا كقولنا : « كلّ انسان كاتب بالامكان العام » و « لا شئ
من الانسان بكاتب بالامكان العام » .
ترجمه :
مناط و شرط در تناقض
مرحوم محشّى در ذيل عبارت مصنّف يعنى « و لا
بدّ من الاختلاف » ميفرمايند :
در تناقض شرط است كه يكى از دو قضيّه موجبه و ديگرى سالبه باشد بدليل
اينكه بديهى است اگر هردو موجبه يا سالبه باشند در صدق و كذب با هم اجتماع مىنمايند
يعنى گاهى هردو صادق بوده مانند دو قضيّه ذيل :
بعضى از انسانها حيوان هستند و همه انسانها حيوان هستند .
و زمانى هردو كاذب مىباشند چنانچه در
دو قضيّه زير چنين مىباشد :
هيچ انسانى حيوان نيست و بعضى از انسانها حيوان نيستند .
سپس ميفرمايند :
و اگر دو قضيّه محصوره باشند علاوه بر اختلاف در كيف لازم است در كمّ
نيز با هم مختلف باشند چنانچه شرح
آن گذشت .
و اگر هردو از قضاياى موجّهه باشند علاوه بر اختلاف در دو امر