و چنانچه ملاحظه
ميشود نسبت مذكور در قضيه « نويسنده بودن » است و خلاف آن « نويسنده نبودن » ميباشد و معناى امكان سلب ضرورت از « نويسنده نبودن » براى « زيد » است .
ممكنه عامه
و آن قضيهاى است كه در آن محمول را براى موضوع بطور امكان اثبات و يا
از آن سلب نمايند چنانچه مثالش گذشت .
وجه تسميه
امّا اينكه بآن « ممكنه » گويند جهتش اينستكه مشتمل بر قيد « امكان » بمعناى سلب ضرورت جانب مخالف قضيه مىباشد .
و امّا « عامّه » اش ميگويند زيرا از ممكنه خاصّه كه شرح
آن بعدا مىآيد اعمّ است .
حاشيه : قوله : فهذه بسائط :
اى القضاياء الثّمان المذكوره من جملة الموجّهات بسائط .
قضاياى هشتگانهاى كه در زمره قضاياى موجّهه ذكر شد بسائط هستند .
شارح گويد :
مقصود از قضاياى هشتگانه :
ضروريّه
مطلقه، مشروطه عامّه، وقتيه مطلقه، منتشره مطلقه، دائمه مطلقه، عرفيه عامه، مطلقه عامه
و ممكنه عامه است كه چهار قضيّه
اوّل از قيد « ضرورت » و دو قضيه پنجم و
ششم از قيد