مستلزم هيچ محذورى نيست چنانچه در
وقت بپا شدن قيامت اينطور ميشود و بهر تقدير ميتوان گفت فرق
بين ايندو جهت اينستكه ضرورت اخصّ از دوام است زيرا هر محمولى كه براى موضوع بطور ضرورت
ثابت باشد قطعا بنحو دوام نيز ثابت است ولى گاهى برخى
از محمولها براى موضوع بطور دوام محقّق بوده ولى هيچگونه ضرورتى ندارند چنانچه مثالش گذشت .
اقسا دوام
مرحوم محشّى ميفرمايند :
دوام بمعنائى كه گفته شد
( يعنى عدم انفكاك نسبت
ايجابيّه يا سلبيّه از موضوع )
يا
ذاتى است و يا وصفى .
دائمه مطلقه و معناى آن
و آن قضيّهاى است كه در آن حكم شود به عدم انفكاك محمول از موضوع ماداميكه
ذات موضوع موجود باشد ماننددو مثال ذيل :
1- هر فلكى بالدّوام متحرّك است ( مثال موجبه ).
2- هيچ فلكى بالدّوام ساكن نيست ( مثال سالبه ).
وجه تسميه
امّا اينكه بآن دائمه گويند جهتش
اينستكه مشتمل بر قيد « دوام » است و امّا مطلقهاش
نامند از اينرو است كه « دوام » مقيّد به وصف
عنوانى نميباشد .
عرفيّه عامّه و معناى آن
و آن قضيّهاى است كه در آن حكم شود به ثبوت يا سلب محمول از موضوع بطور
دوام مادامى كه موضوع داراى وصف عنوانى باشد مانند دو