لفظ مفرد از اقسام لفظ موضوع ( يعنى وضع شده براى معنى )
مىباشد
و بهر تقدير در اين فرض اگر لفظ در معنائى غير از معناى موضوع له استعمال شود پس اگر در معناى دوّم مشهور و استعمالش در معناى اوّل متروك باشد بطوريكه
وقتى لفظ را مجرّد و خالى از قرينه مىآورند معناى دوّم از آن تبادر مىكنند لفظ را
نسبت بمعناى دوّم منقول خوانند و اگر در معناى دوّم مشهور و در اوّل مهجور نشده باشد
بلكه گاهى در معناى اوّل و زمانى در معناى دوّم استعمال
ميگردد استعمالش در معناى اوّلى كه براى آن وضع شده حقيقى و نسبت بدوّمى كه لفظ براى
آن وضع نشده مجازى است .
اقسام منقول
معلوم باشد كه منقول بناچار ناقلى احتياج دارد كه لفظ را از معناى اوّلش
نقل داده و در معناى دوّم استعمال كند و اين ناقل يا اهل شرع بوده و يا اهل عرف عام
و يا از عرف خاص مىباشد مانند شخص نحوى .
اسم منقول را بنابر اوّل منقول شرعى و بنابر دوّم عرفى و در فرض سوّم
منقول اصطلاحى گويند . و عبارت مصنّف
كه ميگويد « ينسب الى الناقل » اشاره بهمين معنا است .
شرح : قوله : ان كثر معناه المستعمل هو فيه :
ضمير « هو » به لفظ مفرد و ضمير در « فيه » به معناى مستعمل فيه راجع است .
قوله : ابتداء .
وضع ابتدائى همان وضع حقيقى را گويند كه
واضح لفظ را در بدو امر بمعنا اختصاص ميدهد و از آن بوضع تخصيصى نيز نام ميبرند .